آدلف

بنژامن کنستان
ترجمه‌ی مینو مشیری
نشر ثالث
چاپ اول، ۱۳۸۸
۱۳۶ صفحه، ۲۸۰۰ تومان
۷ از ۱۰

بنژامین کنستانتین را بیشتر در زمینه‌ی سیاست، به عنوان پایه‌گذار لیبرالیسم می‌شناسند، و همین کتاب آدلف او را بزرگترین اثر ادبی‌اش و حتی پایه‌ایی برای رمان روانشناختی نو دانسته‌اند.

آدلف از خانواده‌ای مرفه، در بیست و چهار سالگی با النور آشنا می‌شود که ده‌سال از او بزرگتر است و معشوقه‌ی یک کنت است. این دو عاشق هم می‌شوند و به رغم مخالفت‌های آشنایان و کل جامعه، یک زندگی مخفی آغاز می‌کنند. آدلف از خانواده و آینده‌اش می‌گذرد و النور از معشوق و بچه‌هایش. بعد از دو-سه سال، آدلف که راوی داستان هم هست، احساس می‌کند دیگر النور را دوست ندارد و نمی‌تواند ادامه دهد، از طرفی به خاطر وابستگی‌های عاطفی، قادر نیست رابطه‌اش را به هم بزند. النور به این موضوع پی می‌برد، بیمار می‌شود و در نهایت می‌میرد.

آدلف یک داستان بلند کلاسیک قرن نوزدهمی فرانسوی است که راوی آن یک ضدقهرمان است. موضوع داستانی و احساسات شخصیت‌ها جالب و قابل درک‌اند اما به نظر من به اندازه‌ی کافی عمیق نیستند. خواننده‌ی امروز با چنین شناختی از کاراکترهای داستانی قانع نمی‌شود و این‌چنین روایت سطحی و برون‌گرایی را نمی‌پسندد. ترجمه‌ی خانم مشیری، با زبانی متعلق به همان دوره‌ی زمانی، روان و کاملاً در خدمت متن است.

کتاب برای کسانی که ادبیات کلاسیک را می‌پسندند، توصیه می‌شود.

 درباره‌ی این کتاب:
+ مصاحبه‌ی حسین جاوید با مینو مشیری در رابطه با همین کتاب

برچسب: مینو مشیری

ژاک قضا و قدری و اربابش

دنی دیدرو
ترجمه‌ی مینو مشیری
فرهنگ نشر نو
۳۵۹ صفحه، ۶۵۰۰ تومان
چاپ اول، ۱۳۸۶
۹ از ۱۰

الف) اگر مطابق معمول، زمان انتشار کتاب را ملاک بگیریم، ژاک قضا و قدری از جمله رمان‌های کلاسیک حساب می‌شود چون تاریخ چاپ آن به سال ۱۷۹۶برمی‌گردد که ۱۲ سال پس از مرگ نویسنده‌اش است. ولی با خواندن آن، از شباهت بی‌حد و حساب کتاب به ادبیات مدرن امروز، تعجب می‌کنیم. به عنوان خواننده، هم‌راه ژاک و اربابش می‌شویم که با اسب در حال سفرند، و در این حال قصه‌هایی را می‌خوانیم که ژاک، اربابش، نویسنده، مهمان‌خانه‌دار و دیگران در مورد خود و کسان دیگری تعریف می‌کنند.

ب) حضور نویسنده: در این رمان قرن هجدهمی، نویسنده بارها وارد متن می‌شود و با خواننده شوخی می‌کند، گاه قصه‌ای می‌گوید و گاهی از رمز و راز نوشتن پرده برمی‌دارد.

ج) داستان در داستان: تقریبن هیچ‌کدام از قصه‌ها به صورت خطی روایت نمی‌شوند، یعنی از نقطه‌ای آغاز و در نقطه‌ای پایان نمی‌گیرند. اگر قصه‌ی عشق و عاشقی ژاک را به عنوان ماجرای اصلی در نظر بگیریم، در حین روایت آن، ده‌ها قصه‌ی دیگر باز می‌شوند و روایت می‌شوند، و جالب این که همه‌ی این داستان‌ها بلاخره به‌پایان می‌رسند، اِلا همان قصه‌ی عشق و عاشقی ژاک که در نهایت نویسنده پایان آن را به عهده‌ی خواننده می‌گذارد (باز؟) و ناشر از مدارک موجود، سه پایان برای آن ارائه می‌کند تا هرکس طبق سلیقه‌اش، مختار باشد. جمع و جور شدن تمام این داستان‌های متقاطع به پیچیدگی فرم رمان می‌افزاید.

د) رمان، ضد رمان: گرچه خود کتاب یک رمان است، ولی در اصل نقدی بر رمان و رمان‌نویسی محسوب می‌شود و نویسنده بارها به این نکته اشاره می‌کند، چندین پاراگراف به توضیح و تفصیل موقعیتی سطحی و کم‌ارزش می‌پردازد و بعد، چندین گزینه برای ادامه‌ی این کار پیش‌نهاد می‌کند و سپس آن را متوقف می‌کند و مثلاً می‌گوید «این کار رمان‌نویس است؛ من از رمان خوشم نمی‌آید ... اما من از این کارها اکراه دارم و معتقدم با اندکی قوه‌ی تخیل و یک قلم شیرین، هیچ کاری آسان‌تر از سرهم کردن یک رمان نیست» (ص. ۲۹۴) تعداد نویسندگان و فلاسفه‌ای که در متن به آن‌ها رجوع شده و گاه مستقیماً مورد نقد قرار گرفته‌اند، بسیار زیاد است.

ه)تقدیرگرایی: ژاک معتقد است که همه‌چیز «آن بالا» نوشته‌شده و کسی نمی‌تواند خلاف سرنوشت خود عمل کند. این اعتقاد به طومار اعظم در کل شخصیت ژاک و در کوچک‌ترین رفتارش مشهود است؛ از کسی نمی‌ترسد، نه زیاد شاد می‌شود و نه زیاد غمگین، نه تند می‌رود و نه آهسته. تقدیرگرایی ژاک، ابتدا به ارباب، بعد به نویسنده و در نهایت به خواننده منتقل می‌شود.

و) نوکر فیلسوف: گزاره‌های فلسفی و در عین‌حال انتقادی که ژاک صادر می‌کند، کم نیستند. اگرچه بیشتر نقل‌قول از فرمانده سابقش است، با این‌حال شخصیت ژاک به فرزانه‌گی پهلو می‌زند. از طرفی، همه‌چیزدانی ژاک، گاه با لودگی همراه می‌شود و به شخصیت «سیاه» ادبیات نمایشی ما نزدیک می‌شود. طنزی که از طرف خود نویسنده و ژاک در کل رمان پخش شده، به جذابیت کار افزوده‌است. جهل، خرافه‌پرستی و دین بارها در متن رمان به نقد و چالش کشیده‌شده‌است.

پ.ن. یادم می اید کتابلاگ چندین مطلب مهم راجع به این کتاب داشت. متاسفانه فیل.تر است.