تابستانِ گندِ ورنون
ترجمهی مریم محمدیسرشت
نشر افق
۴۹۱ صفحه، ۹۰۰۰ تومان
چاپ اول، ۱۳۸۸
۳.۵ از ۵
۱۳۰ سال پیش، هاکلبری فین از خشونت پدرش و دغلبازیهای جامعه و بردهداری فرار میکرد تا جایی رو پیدا کنه که توش برابری و آزادی باشه. ۵۰ سال پیش، هولدن کالفیلد جلوی نظام آموزشی، جامعهی دروغپرور و دنیای احمقانهی بزرگسالها عصیان کرد و آخرش هم با پیدا کردن معصومیت پیش خواهر کوچیکش آروم گرفت. حالا در ادامهی اونها، تو قرن ۲۱، ورنون گرگوری لیتل کنار هجوم رسانهها و فرهنگ مصرفی آمریکا دنبال اینه که بیگناهیش رو اثبات کنه.
قضیه اینه که ورنون متهم به کشتن ۱۶ نفر از همکلاسیهاش شده. رسانهها از فرصت استفاده میکنن تا این قضیه رو پوشش خبری بدن و گندهش میکنن. نویسنده از نگاه ورنون، نوجوون ۱۶ ساله، ماجراها رو روایت میکنه. در واقع ورنون دوربینی میشه که جامعهی آمریکا رو نشون بده. جامعهای که آدمهاش دنبال رژیم غذایی مناسبان، روابط به شدت سطحیه، مردم تشنهی خبر دستهاولان و... ولی چیزی که کتاب رو خاص میکنه نگاه خاص ورنون به اتفاقاته. اوایل کتاب ورنون طنز مخصوصی داره که از بزرگنشدنش ناشی میشه، آدما رو کاریکاتوری میبینه و تعریف میکنه. و کمکم با جدیتر شدن اتهام ورنون و بزرگشدن تدریجیش، لحنش جدیتر میشه و روایت جاش رو به افکار پراکندهی ورنون دربارهی زندگی میده. البته نویسنده باهوشه که نمیذاره کتاب شعاری بشه.
و دیگه اینکه آخر کتاب یه حالگیری اساسیه. اصلاً نمیتونم این خوب تموم شدن زورکی رو بفهمم. تو هاکلبری فین، تام سایر و شیطنتشه که هک رو نجات میده [البته اونجا هم آخراش کتاب اُفت میکنه] و تو ناتور دشت فیبی باعث آرامش هولدن میشه. ولی اینجا: هیچی! همون جامعهای که باعث دردسر ورنون بود، باعث خوشبختیش میشه... چرا؟ معلوم نیست.
ترجمه چندان خوب نیست. البته تلاش کرده که لحن رو درآره. ولی نه انگلیسی مترجم خوبه، نه فارسیش. جملهها سکته دارن، متن یکدست نیست و ویرایش لازم داره. واسه اینکه قضیه روشن شه، مته به خشخاش میذارم و مثال میزنم: «الا لاغرمردنی و کک و مکی است و کلهی گندهای با موهای طلایی ژولیده پولیده دارد که همیشهی خدا تا جهنم پف کرده» که «تا جهنم» احتمالاً معادل «to hell» است. to hell معنی «خیلی» میده. محمد نجفی تو ناتور دشت واسه اینکه لحن رو هم درآره ترجمهش کرده «مثِ چی». البته سوتی به این گندگی دیگه ندارهها، ولی از همین معلومه که چهقدر ویراستار کتاب بیدقت بوده. در ادامهی گیردادن به چاپ باید این رو هم بگم که فونت نشر افق تقریباً دو برابر ناشرای دیگهس... یعنی این کتاب باید حدود ۳۰۰ صفحه میبود. توصیه میکنم کتاب رو حتماً بخونید، خیلی خوبه. ولی ترجیحاً نسخهی دیگهش رو.