خاطرات پس از مرگ براس کوباس

ماشادو دِ آسیس
ترجمه‌ی عبدالله کوثری
انتشارات مروارید
چاپ چهارم، ۱۳۸۵
۲۹۳ صفحه، ۲۸۰۰ تومان
۴ از ۵

هیچ اتوبیوگرافی‌ای کامل نیست. چون همیشه چیزی از زندگی نویسنده (راوی) باقی مونده، همیشه روز‌هایی هست که قراره بعد از نوشته‌شدن و چاپ‌شدن کتاب بیاد. ولی براس کوباس مُرده، آینده‌ای در کار نیست. حتی تو دنیای بعد از مرگ. براس کوباس تقریباً هیچ چیز از بعد از مردنش به ما نمی‌گه. همه چی تموم شده و حالا داره بدون محدودیت‌های زنده‌ها داستان زندگیش رو می‌نویسه.

کتاب سال ۱۸۸۰ نوشته شده، ولی ایده‌ها و نوع روایتش کاملاً مدرنه. نویسنده از اول کتاب شروع می‌کنه درباره‌ی این‌که از کجا باید داستانش رو تعریف کنه با ما بحث می‌کنه. توی فصل‌های بعدی هم خیلی جاها حضور پررنگ داره‌. گاهی به اول یا آخر فصل توضیحی اضافه می‌کنه، مثل: «این فصل قرار نیست خیلی عمیق باشد.» یا توی یه فصل به یه فصل دیگه ارجاع می‌ده. گاهی هم توی یه فصل فقط چندخط می‌نویسه با این مضمون که «نمی‌خوام این موضوع رو براتون تعریف کنم.» کلاً هم فصل‌هاش بیشتر از سه‌ چهار صفحه نیست. این هم به نظرم از زمان خودش جلوتره که براس کوباس یه آدم میان‌مایه‌ی پولداره که حتی عشق‌ها و خیانتش هم به هیچ اتفاق خاص یا فاجعه‌ای نمی‌رسه.

داستان و اتفاق‌هایی که برای براس‌کوباس می‌افته طنز نیست. ولی حضور نویسنده و ریشخندی که نسبت به زندگی تموم‌شده‌ی خودش داره به کل کتاب یه بار طنز داده. کتاب هم تقدیم شده به: «اولین کرمی که بر کالبدم افتاد.»

واضحه که ترجمه‌ی کتاب خوبه.

درباره‌ی این کتاب:
+ ماندگار

برچسب: ماشادو دِ آسیس، عبدالله کوثری

معصوم پنجم

یا حدیث مرده بر دار کردن آن سوار که خواهد آمد

هوشنگ گلشیری
سایت بنیاد گلشیری، [بخش یک، بخش دو]
۹ از ۱۰

تو دروازه‌ی شهر تصویری هست که کسی نمی‌دونه صورت کیه. ولی همه می‌دونن منجی موعوده که قراره یه روزی بیاد و جهان رو از بدی‌ها نجات بده. این تصویر با زندگی مردم شهر گره خورده. مراسم خاصی براش دارن و منتظرشن و حتی یه جورایی نقش‌‌پرست شدن. راوی داستان این شهر و این نقش و ابولمجد وراق رو، از روی نوشته‌های ابولمجد و با نقل کردن از نوشته‌های دیگه برای ما نقل می‌کنه.

داستان تکه‌تکه  و شاید بشه گفت پراکنده گفته می‌شه. مثلاً از یه جا می‌پره جای دیگه و دوباره برمی‌گرده و البته همه‌ی حرف‌ها در کل مرتبط می‌شه.  آخر داستان تصویر خوبی از شهر و تأثیر اون تصویر روی مردم و مخصوصاً راوی (ابولمجد) می‌ده.  داستان، نثر و شیوه‌ی روایتش (همین تکه‌تکه بودن) شبیه متن‌های کهنه و انگار بیشتر شبیه «تاریخ بیهقی»ه.

با وجود نثر ناآشناش تقریباً کلمه‌ی غیرقابل فهم نداره. حداقل چیزی که تو خود متن فهمیده نشه نداره. نمی‌شه با ذهن شلوغ و بدون تمرکز خوندش. یهو می‌بینی یه صفحه خوندی و تقریباً هیچی نفهمیدی. گرچه خیلی سخت نیست، ولی یکم بیشتر از کتاب‌های معمولی تمرکز و انرژی می‌خواد.

من خوشم اومد. فقط یه سؤال برام پیش اومد. داستان چیز به روزی نداره -یا اگه داره، من نفهمیدم- نثر و شیوه‌ی روایت هم که کاملاً قدیمیه. می‌خوام بگم این داستان در نهایت یه متن کهن خوبه که خب اصلش هست. جز تجربه و قدرت‌نمایی (که تو جفتش موفقه) نوشته‌شدنش چه دلیل دیگه‌ای می‌تونه داشته باشه؟

درباره‌ی این کتاب:
+ جن و پری

برچسب: هوشنگ گلشیری

تسلی‌بخشی‌های فلسفه

آلن دوباتن
ترجمه‌ی عرفان ثابتی
نشر ققنوس
۳۰۳ صفحه،۴۸۰۰ تومان
چاپ پنجم، ۱۳۸۸
۸ از ۱۰

این اولین کتابی بود که از دوباتن خوندم. نوع نگاهش خیلی جالبه. یه جور سرحالی تو نوشته‌هاش هست که نمی‌دونم چطور توضیحش بدم. تو این کتاب سعی کرده از هر فیلسوف اون قسمت از زندگی و فلسفه‌(اش) رو که به نظرش به درد زندگی و مشکلات روزمره‌ای که هر آدمی باهاش سر و کار داره می‌خوره بگیره و به ساده‌ترین شکل ممکن توضیح بده. مثلاً سقراط برای مشکل عدم محبوبیت، نیچه در مواجهه با سختی‌ها و اپیکور در مقابل کم‌پولی و... .

این سادگی که می‌گم در اون حده که می‌شه گفت کتاب بدون هیچ اطلاعات فلسفی خیلی راحت قابل خوندنه. نثرش روونه و کتاب هم مصوره. عکس‌ها مرتبط به متنن، معمولاً نقاشی یا مجسمه‌ی فیلسوف یا یه همچین چیزهایی. ولی گاهی وقت‌ها هم مرتبط با بی‌ربط‌ترین و جزئی‌ترین نکته‌ای که تو متن اومده. مثلاً توی همون صفحه‌ی اول از این تعریف می‌کنه که تو نگارخانه‌ای بوده و دنبال کافه تریا می‌گشته تا شیرشکلاتی که خیلی دلش می‌خواسته بخوره، که چشمش به یه نقاشی می‌افته و... پایین صفحه عکس نقاشیه که ازش حرف می‌زنه و صفحه‌ی بعد وقتی خیلی جدی داری حرف‌هاش رو راجع به سقراط می‌خونی به عکس یه لیوان شیرکاکائو کنار یه بسته‌ی نسکوییک می‌رسی. این هم یه قسمت از همون حس سرحالیه، حالا غیر نوشتاریش.

×××
«مونتنی تلویحاً می‌گفت که دشوار یا کسالت‌بار بودن کتاب‌های علوم انسانی هیچ دلیل موجهی ندارد. حکمت نیازمند واژگان یا دستور زبان تخصصی نیست و مخاطب نیز از خسته شدن سودی نمی‌برد. در صورت کاربرد دقیق کسالت می‌تواند معرف ارزشمندی برای ارزش کتاب‌ها باشد. گرچه کسالت هرگز نمی‌تواند داور تمام و کمالی باشد (و در شکل‌های بدتر، به بی‌تفاوتی و عجول بودن عمدی می‌انجامد)، ولی توجه به سطوح کسالت می‌تواند مدارای در غیر این صورت افراطی ما را در برابر اراجیف تعدیل کند. کسانی که در هنگام مطالعه به کسالت خود توجه نمی‌کنند، مثل کسانی که به رنج بی‌توجه هستند، ممکن است به طور غیرضروری درحال افزایش رنج خود باشند. خطرهای کسالت نابجا هرچه باشد، این که هرگز به خود اجازه‌ ندهیم از مطالب مطالعاتی خود خسته شویم، درست به همان اندازه خطرناک است.»
تسلی‌بخشی در مواجهه با ناتوانی و نابسندگی.

درباره‌ی این کتاب:
+ خواب بزرگ [به همراه لینک دانلود برنامه‌ی تلویزیونی تسلی‌بخشی‌های فلسفه]

برچسب: آلن دوباتن

Mary and Max

کارگردان و نویسنده: Adam Elliot
۹۲ دقیقه
۲۰۰۹، استرالیا
IMDB, Mary & Max Website
۹ از ۱۰

انیمیشنه. داستان بیست سال دوستی مکاتبه‌ای این دونفره: مری که یه دختر هشت ساله‌‌ی تنهای استرالیاییه. مامانش الکلیه و باباش هم یا سر کاره یا داره پرنده خشک می‌کنه. و مکس [تصویر بالا] که یه مرد ۴۴ ساله‌ی وسواسی، نیویورکی و تنهاست و Asperger syndrome داره.

به جز نامه‌ها که با صدای خود شخصیت‌هاست، بقیه‌ش یه راوی داره که رو تصویرها برات قصه رو تعریف می‌کنه. همین هم طنز، هم غم و هم یه شاعرانگی‌ای بهش داده که دوست‌داشتنی‌ترش می‌کنه.

تصویرها خیلی خوبن. خونه‌ی مری و کلاً ملبورن رنگ زمینه‌ی قهوه‌ای داره. نیویورک سیاه‌وسفیده [البته به جز زبون مکس و منگوله‌ای که مری فرستاده و قرمزند]. و خیلی از حس‌هاش رو، به جای حرف یا در کنار حرف، با همین رنگ‌ها و موسیقی عالیش درآورده.

فقط حواستون باشه مری و مکس از اون انیمیشن‌هاس که مخاطبش به هیچ وجه بچه‌ها نیستن.

حباب شیشه

سیلویا پلات
ترجمه‌ی گلی امامی
نشر باغ نو
۲۲۹ صفحه، ۳۰۰۰تومان
چاپ اول، ۱۳۸۴
۱۰ از ۱۰

«حباب شیشه» کتاب هیجان‌انگیزیه. نه فقط به خاطر قصه‌ی خوب یا خوب نوشته‌شدنش. یه قسمت از جدابیت کتاب از اونجایی میاد که الان می‌دونیم شخصیت اصلی، استر، همون سیلویا پلاته و کل کتاب یه قسمت از زندگی خودشه، زندگی‌ای که چند سال بعد تمومش کرده.

استر برنده‌ی مسابقه‌ی یه مجله‌ی مد شده که جایزه‌اش یه ماه کار و زندگی توی نیویورکه. کتاب روایت استر از زندگیش تو نیویورک و روابطش با آدم‌های اون‌جاست و کمی هم روایت از گذشته و دانشگاه و پسری که قراره باهاش ازدواج کنه و قسمت دوم کتاب (البته این قسمت اول و دومی که می‌گم کاملا حسیه و فصل بندی کتاب اینجوری نیست)بعد از برگشت استر از نیویورک به شهر خودش و قبل از باز شدن دوباره‌ی دانشگاهشه و روایت افسردگی شدید و تلاش‌هاش برای خودکشی و دوره‌های درمانشه.

کتاب با بهبود نسبی استر تموم می‌شه ولی سیلویا پلات چندسال بعد توی سی‌و‌یک‌سالگی خودش رو با گاز می‌کشه و این وقتی با ماجراهای کتاب و چهره‌ی خندان نویسنده روی جلد کتاب جمع می‌شه بدجوری تلخ می‌شه. یعنی من هرکاری کردم دیدم نمی‌شه از این کتاب جدا از زندگی نویسنده‌اش نوشت. حباب شیشه یه جورایی یه قسمتی از پازل زندگی سیلویا پلاته که خودش بهمون داده.

کتاب‌ها و داستان‌ها همیشه برای من یه قسمتی از زندگی بودن که نمی‌تونستم توی یه زندگی تجربه کنم. چه همچین نگاهی به کتاب داشته باشید چه نه، حباب شیشه رو نباید از دست داد. مگه چند نفر از آدم‌هایی که دچار این سطح از افسردگی و افکار خودکشی می‌شن همچین توانایی‌هایی تو نوشتن دارن و می‌تونن همچین تجربه‌ای رو انقدر دقیق و ملموس براتون بسازن؟

×××
«اخیراً به فکرم رسیده بود دوباره به کلیسای کاتولیک‌ها ملحق شوم. می‌دانستم که کاتولیک‌ها خودکشی را گناه بزرگی به حساب می‌آوردند. ولی شاید، اگر چنین بود، می‌توانستند راه چاره‌ای پیدا کنند تا مرا منصرف کنند.
...
اشکال کار در این بود که کلیسا، حتی کلیسای کاتولیک‌ها هم تمام زندگی را شامل نمی‌شد. مهم نبود که چقدر زانو بزنی و دعا بخوانی، باز هم باید روزی سه وعده غذا بخوری و شغلی داشته باشی و در این دنیا زندگی کنی».

برچسب: سیلویا پلات، گلی امامی

تنهایی پرهیاهو

بهومیل هرابال
ترجمه‌ی پرویز دوایی
انتشارات کتاب روشن
۱۰۵ صفحه، ۱۹۰۰ تومان
چاپ ششم، پاییز ۸۷
۹ از ۱۰

 هانتا (راوی) کتاب‌ها رو قبل از پرس کردن از بهترین صفحه باز می‌کنه، به هر طبله کتاب با یه کتاب خاص شخصیت می‌ده و بالای تختش توی خونه نزدیک نیم تن کتابه که هر شب کابوس ریخته شدنشون روی‌سرش راحتش نمی‌ذاره و قصد داره بعد از بازنشسته شدن پرسی که باهاش کار می‌کنه رو بخره و برای خودش کتاب پرس کنه و عدل‌های کتاب رو نمایش بده.

«سی و پنج سال است که در کار کاغذ باطله هستم و این قصه‌ی عاشقانه‌ی من است. سی و پنج سال است که دارم کتاب و کاغذ باطله خمیر می‌کنم و خود را چنان با کلمات عجین کرده‌ام که دیگر به هیئت دانشنامه‌‌هایی درآمده‌ام که طی این سال‌ها سه تنی از آن‌ها را خمیر کرده‌ام.»

کتاب اینجوری شروع می‌شه و توی همین چند خط اول راوی خودش رو معرفی می‌کنه. مردی که سی و پنج ساله کتاب و کاغذ باطله خمیر می‌کنه، به کتاب‌ها و کلمات عشق می‌ورزه. «سی و پنج سال است که...» یه جورایی ترجیع بند کتابه و زیاد تکرار می‌شه. کل کتاب روایت راوی از خودش و رابطه‌ی عجیبش با کارشه. رابطه‌ای سی و پنج ساله که به دلیل شرایط روز داره از دست می‌ره.  توی همین روایت و گاهی پرحرفی‌ها راوی کنار زندگی خودش یه دوره‌ی زمانی خاص و شاید بشه گفت یه دوره‌از زندگی نویسنده هم برامون ساخته می‌شه (یکی از کتاب‌های نویسنده بعد از چاپ خمیر شده).

به‌جز شخصیت راوی بقیه‌ی شخصیت‌ها مثل دخترهای کولی، دایی هانتا و بقیه هم با وجود حضور کمشون خیلی خوب ساخته‌شدن. نمی‌شه دایی هانتا و صحنه‌هایی که توی باغش می‌گذره رو به این راحتی فراموش کرد.

در مورد تنهایی پرهیاهو زیاد می‌شه حرف زد ولی می‌مونه برای بعد از خوندن کتاب. پس فعلاً برید بخونیدش.

درباره‌ی این کتاب:
+ کتاب‌خوانه
+ کتاب‌های عامه‌پسند

برچسب: بهومیل هرابال، پرویز دوایی

اسفار کاتبان

ابوتراب خسروی
نشر قصه، نشر آگه
۱۹۰ صفحه، ۱۵۰۰ تومان
چاپ چهارم، بهار ۸۳
۹ از ۱۰

به بهانه‌ی یه تحقیق دانشگاهی، راوی قصه‌ی شدرک (قدیس یهودی) و بازخوانی پدرش رو از تاریخ منصوری بازخوانی می‌کنه و توی این بازخوانی قصه‌ی خودش هم شکل می‌گیره. کتاب با مقدمه‌ی پدر راوی، احمد بشیری، روی تاریخ منصوری شروع می‌شه. احمد بشیری خوابی دیده که «شیخ یحیی کندری» نویسنده‌ی تاریخ منصوری در اون بهش اعلام کرده که: «ما به هیأت همچون شمایی به جهان خاکی بازگشته‌ایم تا در محشر صغرایی که به وقت قرائت حادث می‌شود، مصادیق الآثار هم بدین هنگام قرائت کنی تا وقایع این دور هم ثبت گردیده و تقدیر گمشده‌ات را به عین رؤیت نموده و هم کتابت نمایی.» و بعد از اون همه‌ی زندگیش رو روی بازخوانی این کتاب گذاشته. از اون‌جا که باید همه‌ی جزئیات نوشته بشه، نوشته‌ها و حتی زندگیش مخلوطی از اتفاقات کتاب و دنیایی می‌شه که خودش توش زندگی می‌کنه.

ابوتراب خسروی روی کلمات و نثر مسلطه. متن‌های تاریخی هم زمان خودش رو حفظ می‌کنه و هم کاملاً قابل فهمه و هیچ‌جا مبهم نمی‌مونه. و با وجود این‌که سه نثر مختلف از سه زمان مختلف توی کتاب هست، تونسته یه دستی کتاب رو حفظ کنه. و باید بگم اسفار کاتبان کتاب سختی نیست! نذارید پشت جلد و صفحه‌های اول کتاب بترسوندتون.

درباره‌ی این کتاب:
+ متن‌های تودرتو در اسفار کاتبان
+ کتاب‌نیوز

برچسب: ابوتراب خسروی

اسطوره‌های یونانی

لوسیا برن
ترجمه‌ی عباس مخبر
نشر مرکز [از مجوعه‌ی اسطوره‌های ملل]
112 صفحه،1600 تومان
چاپ چهارم، 1386  

یه کتاب جمع و جور از ـ به ادعای نویسنده ـ مهم‌ترین و جالب‌ترین اسطوره‌های یونانیه. توی مقدمه‌ی کتاب خدایان یونانی رو معرفی کرده و بقیه‌ی کتاب هم خلاصه‌ی هفت تا اسطوره‌س: خوان‌های هراکلس(هرکول خودمون!)، تزه‌ی آتنی، جنگ تروا، ادیسه، جیسون، مدئا و پشم زرین، پرسئوس و مدوسا، و ادیپ و چرخه‌ی اسطوره‌های تبس.

نثر کتاب ساده‌س و کمتر از متن‌های اصلی استفاده که به نظرم توی این سطح از خلاصه‌بودن کار خوبی کرده و بیش‌ترش مزاحم می‌شد. اول کتاب یه نقشه از جهان یونانی که اسطوره‌ها توش می‌گذره داره و توی کتاب هم تصویرهایی از قهرمان‌ها و خدایان و کارهاشون داره که بیشترشون روی ظرف‌‌هایی مثل گلدون و صراحی و جام و غیره کشیده شدن. 

اوایل کتاب اون همه اسم خدا و قهرمان و زیادی خلاصه بودنش یکم گیج کننده‌س ولی دست کم در مورد شخصیت‌هایی که بیشتر از یه داستان حضور دارند بعد از خوندن کتاب یه طرح مشخصی توی ذهن می‌مونه.

یه فصلی هم آخر کتاب هست که درمورد تأثیر اسطوره‌ها توی جهان بعد از دوره‌ی خودشون و جهان امروزه و بعضی آدم‌های معروفی که از اسطوره‌ها تأثیر واضح گرفتن مثل فروید و جویس. که به اندازه‌ی خود اسطوره‌ها جالبه.

در کل برای یه آشنایی اولیه و پیدا کردن یه طرح کلی از قصه‌ی اسم‌هایی که شاید زیاد شنیده باشیم خوبه و می‌تونه واسه بیشتر خوندن جذب کنه فقط اشکال کتاب اینه که قسمت آخر که پیشنهادهایی برای مطالعه‌س رو نویسنده نوشته و اسم‌ها و اطلاعاتی که از کتاب‌های پیشنهادیش داده خیلی به درد ما نمی‌خوره. کاش مترجم حداقل اشاره می‌کرد کدوم یکی از کتاب‌های این قسمت ترجمه و چاپ شدند یا کلاً خودش منابعی رو به فارسی معرفی می‌کرد. می‌شه همین‌جوری گشت ولی خوب از کامل بودن کتاب کم کرده.

پی‌نوشت: بالاخره تونستیم کامنت‌دونی بلاگفا رو درست کنیم. شرکت تو نظرسنجی هم که از اوجب واجباته...

برچسب: اسطوره ، عباس مخبر

آنتیگون

ژان آنوی
ترجمه‌ی احمد پرهیزی
نشر نی [از مجوعه‌ی دور تا دور دنیا، نمایشنامه- ۲۲]
۱۲۲ صفحه [جیبی]، ۲۰۰۰ تومان
چاپ اول، ۱۳۸۸
۹ از ۱۰

آنتیگون، دختر ادیپ می‌خواد جسد یکی از برادرهاش رو که به دستور داییش، شاه کرئون نباید دفن بشه دفن کنه و می‌دونه که کشته می‌شه. ولی هرچی پیش میریم دیگه نمی‌شه قبول کرد که آنتیگون به خاطر دفن برادرش می‌میره و عمق ماجرا بیشتر از این داستان دو خطی می‌شه اونقدر که ممکنه بعد از  خوندنش به این سوال برسی که چرا؟ و شاید نتونی به جواب مطمئنی برسی.آدم‌های نمایشنامه ناچار به اعمالشونن یا حداقل اینطور فکر می‌کنند.

اصل نمایشنامه‌ی آنتیگون یه تراژدی معروف یونانی نوشته‌ی سوفوکل‌ه که ۴۴۱ سال قبل از میلاد نوشته شده و تا حالا کلی از روش اقتباس شده که این نمایشنامه هم یکی از اون اقتباس‌هاست. داستان ادیپ، پدر آنتیگون رو هم که فکر کنم همه بدونن. انتیگون یکی از چهار بچه‌ی ادیپ و مادرشه و سرنوشتش یه جورایی ادامه‌ی سرنوشت اون‌هاست.

مثل همه‌ی نمایشنامه‌های دور تا دور دنیای نشر نی نمایشنامه‌ی خوب با ترجمه‌ی خوبیه از دست ندیدش.

درباره‌ی این کتاب:
+ تراژدی آنتیگون، ویکی‌پدیا
+ روزنامه‌ی اعتماد

مجموعه‌ی دور تا دور دنیا در Menu:
۱. لاموزیکا دومین، ماگریت دوراس
۸. اسب‌های پشت پنجره، ماتئی ویسنی‌یک
۱۰. تماشاچی محکوم به اعدام، ماتئی ویسنی‌یک
۱۴. پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی، ماتئی ویسنی‌یک
۱۷.رقص مادیان‌ها، محمد چرم‌شیر
۱۸. روایت عاشقانه‌ای از مرگ در ماه اردی‌بهشت، محمد چرم‌شیر

برچسب:  نمایش‌نامه، ژان آنوی، احمد پرهیزی

صد سال تنهایی

گابریل گارسیا مارکز
ترجمه‌ی بهمن فرزانه
انتشارات امیرکبیر(افست)
۳۵۲ صفحه، ؟ تومان
چاپ دوم، ۱۳۵۵
۱۰ از ۱۰

خوزه آرکادیو بوئندیا و زنش اورسولا برای دوباره پیدا کردن  آرامشی که با کشتن مردی از دست دادند با تعدادی از افرادشون شهر رو ترک می‌کنند و بعد از مدت‌ها سفر ماکوندو رو می‌سازند. صد سال تنهایی قصه‌ی یه قرن زندگی و تنهایی ماکوندو و آدم‌هاش به خصوص خاندان بوئندیاست.

کتاب پر از شخصیت و قصه‌ی این شخصیت‌هاست و همه‌ی قصه‌ها سر جای خودشون قصه‌ی اصلی‌اند به خاطر همین هم هست که تقریبا نمی‌شه خلاصه‌ای ازش داد بدون این که قصه‌ای رو جا انداخت و یا متن گیج کننده‌ای پر از اسم‌های شبیه هم نوشت. تقریبا اسم همه‌ی مرد‌های کتاب خوزه ارکادیو یا ائورلیانو و اسم زن ها اورسولا، آمارانتا، رمدیوس یا ترکیبی از این‌هاست که بعضی وقت‌ها واقعا گیج کننده می‌شه ولی می‌شه باهاش کنار اومد و شجره‌نامه‌ی اول کتاب هم کمک می‌کنه.

با خوندن کتاب کم‌کم قواعد دنیای واقعی کنار زده می‌شن و از یه جایی به بعد خواننده هم با قواعد جادویی قصه‌ها همراه می‌شه و قبولشون می‌کنه اونقدر که مثلا عطر رمدیوس خوشگله یا پروانه‌های زرد معشوق ممه(رناتا رمدیوس) رو راحت باور می‌کنه.

راوی دانای کله و خیلی از اطلاعات رو هروقت احساس کنه لازمه، بدون توجه به ترتیب زمانی می‌ده مخصوصا آخرهای کتاب. لحن روایت هم از اول تا اخر کتاب با حال و هوای هر دوره همراه می‌شه و تغییر می‌کنه.

کتاب تا حد زیادی قابلیت سانسور شدن داره پس بهتره چاپ قدیم یا همین افستش رو که تو پیاده‌روهای انقلاب راحت پیدا می‌شه بخونید. یکم فونتش بد و ریزه ولی احتمالا می‌ارزه. فقط موقع خریدنش یه ورق بزنید صفه‌ی سفید نداشته باشه کتاب من صفح‌ی سی نداشت و باعث شد کلی گیج بزنم که این خوزه‌ آرکادیو پدره یا پسر. همین ترجمه‌ی بهمن فرزانه پی‌دی‌اف ش هم راحت پیدا می‌شه ولی توصیه نمی‌‌شه.

درباره‌ی این کتاب:
+ ویکی پدیا
+ کتاب های عامه پسند
+ کتاب خوانه
+ گلستانه (از سایت نصور)
+ فرشاد کامیار

برچسب: گابریل گارسیا مارکز، بهمن فرزانه

پس از تاریکی

هاروکی موراکامی
ترجمه‌ی مهدی غبرایی
انتشارات کتاب‌سرای نیک
۱۹۰ صفحه، ۴۰۰۰ تومان
چاپ دوم، ۱۳۸۸
۸ از ۱۰

پس از تاریکی هم مثل بقیه‌ی داستان‌های ترجمه شده از موراکامی توی دنیای خاص موراکامی می‌گذره. دنیایی که باید با قواعد خودش پذیرفته بشه.
«نیمه شب در پیش است و از آنجا که اوج فعالیت‌ها فروکش کرده، حداقل انرژی لازم برای سوخت‌وساز که ادامه‌ی زندگی را تأمین می‌کند فرونکاسته نوای ممتد ناله‌ی شهر را فراهم آورده، صدایی یکنواخت که بی‌افت‌وخیز است و در عین حال آکنده از دلهره.»
این چند خط که توی صفحه‌ی اول اومده کل فضای داستان رو توی خودش داره. نیمه شب، سکوت، حداقل انرژی و البته دلهره. همه چی با رسیدن نیمه ‌شب و تعطیل شدن مترو شروع می‌شه. ماری آسایی، دختر نوزده‌ساله‌ای که یک شب تا صبح رو بیرون خونه می‌گذرونه. ما و راوی با اون و آدم‌هایی که هرکدوم به نحوی به ماری مربوط هستند همرام می‌شیم. این که می‌گم ما به خاطر اینه که راوی همه‌جا ما رو کنار خودش داره و خیلی جاها با ما حرف می‌زنه، چیزی رو توضیح می‌ده یا از محدودیت‌های خودش می‌گه. راوی دوربینیه که تو اتاق‌ها و فضاها می‌چرخه و روی تصویر توضیح می‌ده. زمان رو هم با ساعتی که بالای هر قسمت کشیده شده می‌بینیم.

داستان گاهی به پرگویی می‌افته و زیادی می‌خواد جهانِ خاص موراکامی رو توضیح بده. گاهی چیزی رو چندبار تکرار می‌کنه. مثلاً هردفعه وارد اتاقی می‌شه تأکید می‌کنه که این اتاق رو قبلاً کجا دیدیم در حالی که با کدهایی که می‌ده ما می‌فهمیم داره از کدوم اتاق حرف می‌زنه.

من واقعاً نمی‌فهمم منظور مترجم از آوردن بعضی کلمه‌ها و عبارت‌های سنگین وسط نثر ساده و روان موراکامی چی ‌می‌تونه باشه. اولش فکر کردم خب خواسته از کلمات غیر فارسی استفاده نکنه ولی وقتی دیدم «جین آبی» رو همه‌جا «بلوجین» نوشته و از کلمات عربی زیاد استفاده کرده، دیگه هیچی به ذهنم نرسید. ولی به‌هیچ‌وجه به خاطر ترجمه خوندن این کتاب رو از دست ندید.

برچسب: هاروکی موراکامی، مهدی غبرایی

مرد است و احساسش

خاویر ماریاس
ترجمه‌ی پریسا شبانی داریانی
نشر افق
چاپ اول٬ ۱۳۸۸
۲۰۸ صفحه٬ ۳۵۰۰ تومان
۸.۵ از ۱۰

کتاب با این جمله شروع می‌شه: «شاید درست نباشد خواب‌هایم را برایتان تعریف کنم.» و خوابی که راوی دیده بهونه‌ای می‌شه برای تعریف خواب٬ واقعیت و حتی تصورات راوی از اقامت چند روزه‌ای که چهارسال پیش در مادرید برای اجرای نقش کاسیو تو اپرای اُتللو داشته و رابطه‌اش با جمع سه نفره‌ی هیرونیمو(خیرونیمو) مانور٬ ناتالیا مانور و داتو.

راوی خواننده‌ی تنور اپراست و همیشه در حال سفر به شهرها و کشورهای مختلف برای اجراست و شغلش کاملا با نوع نگاهش به آدم‌ها و زندگی گره خورده. احتمالاً اگه داستان اپراهایی رو که بهشون اشاره می‌شه بدونید (مخصوصاً خود اتللو که حضور خیلی پررنگی داره) لذت بیش‌تری می‌برید. البته همین‌جوری هم داستان چیزی کم نداره.

می‌شه گفت راوی پُرحرفه و خیلی وقت‌ها می‌خواد که از تعریف اصل قصه‌اش طفره بره. تو صفحه‌های اول راوی تصویر دقیقی از سه هم‌سفرش در قطار می‌ده که تقریباً تنها جاییه که ما تصویری از ناتالیا مانور می‌بینیم و اون‌جا هم به جز یک لحظه‌ی کوتاه٬ موهاش صورتش رو پنهان کرده. توی کل رمان هم انگار همیشه «ناتالیا مانور» رو از پشت چیزی می‌بینیم و هیچ وقت بیش از حد به شخصیت خودش نزدیک نمی‌شیم و یه جورایی در حد زن اثیری می‌مونه.

«مرد است و احساسش» اولین رمان ترجمه شده‌ی خاویر ماریاسه و مثل این‌که بهترین اثرش هم نیست ولی کتاب خوبیه با ترجمه‌ی خوب.

«پایان سخن: چیزی دست نیافته» نوشته‌ای از خود ماریاس راجع به رُمانه. دوصفحه‌‌ی اولش خوبه ولی بعدش می‌شه توضیح داستان و این‌که نویسنده خودش بیاد این‌جوری داستانش رو توضیح بده اصلاً حس خوبی نمی‌ده.

درباره‌ی این کتاب:
+ مهدی فاتحی، اعتماد

گذر پرنده‌ای از کنار آفتاب

محمد چرم‌شیر
انتشارات نیلا [قلمرو هنر، مجموعه کتاب کوچک]
۳۲ صفحه، ۵۰۰ تومان
چاپ اول، ۱۳۸۵ ‌
 ۹ از ۱۰

یادم نمیاد تا حالا نثر کتابی این‌طور میخکوبم کرده باشه. خیلی دیالوگ‌ها رو چند بار خوندم شاید بفهمم چطور به این قشنگی نوشته شده. این‌همه آهنگین، بدون این که خراب بشه نوشته. ظاهراً فقط پس و پیش کردن بعضی کلمه‌های جمله است و شاید حالا استفاده از بعضی کلمات یه کم قدیمی (بدون توی چشم زدن یا غیرقابل فهم بودن البته) ولی نمی‌تونه به همین سادگی باشه.

دختری نشسته و بقیه‌ی شخصیت‌ها وارد می‌شن و داستانِ نمایشنامه رو می‌سازن. زمان خطی نیست و با ورود هر شخصیت تغییر می‌کنه. بعضی جاها رو نمی‌شه تشخیص داد که از نظر زمانی با بقیه چه نسبتی داره ولی تقریبا می‌شه گفت مهم نیست و همه‌ی تیکه‌ها کنار هم معنی دارند.

«چشم‌های شما یک دم قرار ندارند، آقای هدایت. متصل می‌گردند در این چشم‌خانه‌ها. آن‌طور که شما نگاه می‌کنید انگار نقصانی هست در جایی. مثلا موها آشفته شده‌اند بی‌ آن‌که ما خود بدانیم. یا چیزی مانده در جایی که نباید مانده باشد. مثلا غذایی نیم‌خورده روی میز. یا صندلی تک افتاده‌ای در اتاق. اضطراب می‌اندازد این نگاه که شما دارید. می‌خواهید چیز پنهانی را بیابید؟ آشکار بگویید...»

درباره‌ی این کتاب:
+کتاب‌خوانه

برچسب: محمد چرم‌شیر، نمایش‌نامه

دوست بازیافته

فرد اولمن
ترجمه مهدی سحابی
نشر ماهی
۱۱۲صفحه، ۱۲۰۰تومان
چاپ اول، ۱۳۸۶
۹از ۱۰

«در فوریه‌ی ۱۹۳۲به زندگی من پا گذاشت و دیگر هرگز از آن جدا نشد. بیش از نُه‌هزار روز دردناک و از هم گسیخته از آن هنگام گذشته است. روزهایی که رنج درونی یا کار بی‌امید آن‌ها را هر چه تهی‌تر می‌کرد سال‌‌ها و روزهایی که برخی از آن‌ها پوچ‌تر از برگ‌های پوسیده‌ی درختی خشک بود.»

راوی پیرمرد شصت ساله‌ی یهودیه که با قدرت گرفتن هیتلر از آلمان خارج شده و بعد از اون از هرچیزی که رنگی از آلمان داشته فرار کرده و حتی سال‌ها کتاب شاعر مورد علاقه‌اش رو هم باز نکرده. و کتاب خاطرات راوی از سال‌های قبل از این ماجراست. خاطرات دوستی دو نوجوان در سال‌های قبل از جنگ جهانی دوم. پسرهایی هردو خودشون رو آلمانی می‌دونند و سیاست رو برای بزرگ‌ترها.

فرد اولمن برعکس بیشتر نویسنده‌هایی که از این جنگ نوشتند تأکیدش روی کشتن یهودی‌ها یا آزارهایی که مستقیماً وارد شده، نیست. دوست بازیافته بیشتر از هر چیز مرثیه‌ای برای اتفاقاتیه که می‌تونستند بیفتند و قبل از وقوع خفه شدند. حسرت پسری که آلمانی بودن خودش رو مسلم می‌دونه، عاشق کشورشه و آرزوش شاعر شدنه ولی سال‌هاست حتی آلمانی حرف نزده و یک خط شعر ننوشته.

دوست بازیافته یه پایان کوبنده‌ی خوب داره ولی برعکس خیلی کتاب‌ها و داستان‌های دیگه ارزشش رو فقط از این پایان‌بندی نگرفته. به هرحال بهتره  قبل از خوندن پشت جلد، مقدمه و جمله‌ی آخر رو نخونده باشید.

حجم کتاب کم و قطعش جیبیه و  راحت می‌شه تو یه نشست خوندش. ترجمه مهدی سحابی هم حرف نداره کلاً. 

درباره‌ی این کتاب:
+ قصه‌های عامه‌پسند
+ اثر
+ کپو کوره
+اعتماد

برچسب: فرد اولمن، مهدی سحابی

تارک دنیا مورد نیاز است

ده داستان تأسف‌بار

میک جکسون
ترجمه‌ی گلاره اسدی آملی
نشر چشمه
۱۶۰صفحه،۲۲۰۰ تومان
چاپ اول، زمستان ۱۳۸۶ 
۹ از ۱۰

زن و شوهر پولداری که برای باغشون یه تارک دنیا استخدام می کنن، پسری که ده سال می‌خوابه، بچه‌هایی که شایعه می‌سازن که آدم‌فضایی‌ها توی پارک به زمین نشستن و معلم موسیقی‌شون رو دزدیدن و خودشون هم دزدیده شدن، پسری که لوازم جراحی پروانه‌ها رو پیدا می‌کنه و پروانه‌های یه تابلوی بزرگ رو زنده می‌کنه و... همه ایده‌های فوق‌العاده‌ی میک جکسون برای ساختن دنیای فانتزی‌ و جذاب خاص خودشه. دنیای معصومانه، طنزآمیز، در ستایش طبیعت و آدم‌ها و شاید با نگاه انتقادی نسبت به روزمره‌ی زندگی.

شبیه به داستان‌های نوجوانانه. ولی نوع روایت و نگاه به نظرم تازه‌تره. درست که راوی همه‌ی داستان‌ها رو دانای کله، منظورم بیش‌تر اینه که داستان‌ها از کجا شروع می‌شن و چی می‌شه که به موضوع اصلی می‌رسن. گاهی هم چیزهایی که تو لایه‌های دیگه‌ی داستانه باعث تفاوتش با داستن نوجوانان می‌شه.

با وجود این‌که فقط ایده‌ی یکی از داستان‌ها شبیه یکی از داستان‌های رولد دال (مدیر پانسیون) بود، ولی می‌شه گفت داستان‌ها شبیه داستان‌های نامنتظره‌ی رولد دال‌ان. فقط یه کم از نفس‌گیر بودنشون کم کنید و فانتزیش رو زیاد کنید.

کتاب تصویرسازی خیلی خوبی داره. روی جلد کتاب نقاشی شخصیت‌‌های اصلی هر داستانه. که خیلی به خود شخصیت و فضای داستان‌ها نزدیکه. در کل توصیه می‌شه. خوندنش لذت‌بخشه.

درباره‌ی این کتاب:
جن ‌و پری
+ کتاب‌خوانه
+ کتاب‌های عامه‌پسند+ آن گوشه‌ی دنج سمت چپ

تسلی‌ناپذیر

کازوئو ايشی‌گورو
ترجمه‌ی سهيل سمی 
 نشر ققنوس
۷۳۶ صفحه٬ ۸۹۰۰ تومان
چاپ اول٬ ۱۳۸۶
۱۰ از ۱۰

برای نوشتن از این کتاب نمی‌شه مثل بقیه‌ی کتاب‌ها با خلاصه شروع کرد. همه چیز خیلی پیچیده‌تر از اونه که بتونه توی چند خط گفته بشه٬ کل کتاب ماجرای چند روزیه که "رایدر" پیانیست معروف توی یه شهر کوچیک می‌گذرونه و قراره اونجا اجرا داشته باشه. اوایل کتاب واقعا گیج کننده‌است و البته هرچی جلو می‌ریم چیزی از این گیج کنندگی کم نمی‌شه٬ ولی کم‌کم از قالب‌ها محدودیت‌های دنیای واقعی جدا می‌شیم و دنبال قانون‌های طبیعی زمان و مکان نمی‌گردیم و حتی دنبال جدا کردن خیال و خاطره و واقعیت چون جدا کردنشون امکان نداره. راوی با این که اول شخص‌ه ولی تقریبا در حد دانای کل عمل می‌کنه و هیچ محدودیت زمانی٬ مکانی نداره و حتی افکار اطرافیانش رو هم می‌خونه.

خود ایشی گورو گفته: "تسلي ناپذير" کتاب عجيبي است. به عبارت ديگر بسياري از قوانين ‏را مي‌شکند. من واقعا نمي دانم خواننده‌ها از اين کتاب چه فهميدند.

یه جورایی برای من لذت اصلی این کتاب بعد از تموم شدنش بود. می‌شه ساعت ها بهش فکر کرد و لذت برد و کشف کرد. می‌شه به لحظه‌هایی که انگار رایدر داره به گذشته‌ی خودش نگاه می‌کنه فکر کرد و دانای کل بودنش رو با کلی نظریه توجیه کرد.( نوشتن از این نظریه‌ها خیلی وسوسه انگیزه ولی جاش توی معرفی کتاب نیست بعد از خوندن کتاب خوشحال می‌شم بیاید با هم درموردش حرف بزنیم)

یه چیزی که تو این کتاب خیلی به چشم میاد معماری شهر و مخصوصا هتل‌‌ه٬ همه جا خیلی دقیق تصویر و ساخته می‌شه و کاملا در خدمت داستان قرار‌می‌گیره حتی یه جاهایی حس می‌کنی مکان‌ها و فاصله‌ها کاملا انعطاف‌پذیرن(البته بیشتر از هرچیزی حس‌ه و شاید خیلی درست نباشه)

باربر هتل٬"گوستاو" و دوست‌هاش انگار از توی "بازمانده‌ی روز" اومدن و اگه بهشون فرصت داده بشه می‌تونن به اندازه‌ی همون کتاب از اهمیت شغلشون و ظرایفش حرف بزنن.

توی عالی بودن بازمانده‌ی روز حرفی نیست ولی من این کتاب رو ترجیح می‌دم. ممکنه حجمش زیاد باشه و پرگویی‌های عمدی و طفره رفتن‌هاش گاهی باعث بشه سرتون یا کتاب رو بکوبید به دیوار! ولی از دستش ندید.

ایشی گورو در Menu:
+بازمانده ی روز
+وقتی یتیم بودیم
+هرگز رهایم مکن

درباره‌ی این کتاب:
+اعتماد

خدای کشتار

کارگردان و مترجم: علی‌رضا کوشک جلالی
نمایش‌نامه: یاسمینا رضا
تالار سایه تئاتر شهر، آذر و دی ۸۷
۹۰ دقیقه، ۴۰۰۰ تومان
۹ از ۱۰

همه چیز از اونجا شروع شده که دوتا پسر بچه‌ی یازده ساله دعوا کردن و یکیشون دندون اون یکی رو شکسته. ولی ما هیچ جا بچه‌ها رو نمی‌بینیم و در واقع داستان اصلاً داستان دعوای بچه‌ها نیست. داستان پدر و مادرهای این بچه‌هاست که جمع شدن این ماجرا رو با آرامش حل کنن ولی کم‌کم خشونتی که توی این آدم های به‌ظاهر متمدن هست و خیلی بزرگتر از خشونت بین بچه‌هاست، رو می‌شه. آدم‌ها مدام در حال پریدن به همن. و جالبیش اینه که موقعیت آدم‌ها مدام عوض می‌شه. دو نفری که دارن با هم دعوا می‌کنن یا از هم حمایت می‌کنن ثابت نیستن. و این‌جوری عمق بحران و آرامش سطحی روابط معلوم می‌شه. حتی ضعف شخصیتی شخصیتا هم تو موقعیتای عصبی خودشو نشون می‌ده. کسی که از موش بدش می‌آد. نویسنده‌ای که ضدخشونت می‌نویسه ولی خودش رفتار خشن داره.

این که دوتا زوج توی یه خونه به هر دلیلی با هم نشسته‌ن منو یاد «سه روایت از زندگی» خود یاسمینا رضا و بعضی داستانای کارور مثل «وقتی از عشق حرف می‌زنیم، از چی حرف می‌زنیم» می‌انداخت.

همه‌ی بازیا خوب بود. ولی بهنام تشکرش رو خیلی دوس داشتم با اون حرف زدن‌های عصبی با موبایلش. از بهاره رهنما هم دختر لوس منتظر شوهر تلویزیون تو ذهنم بود. ولی آنت خدای کشتار خیلی خوب بود.

نمایش ریتم نسبتاً تندی داره. که خیلی به نمایش‌نامه و ساختن موقعیتا کمک می‌کنه. باعث می‌شه طنز ماجرا هم بیش‌تر خودشو نشون بده.

کلاً به دیدنش می‌ارزه. نود دقیقه دیالوگ‌ خوب می‌شنوید و بازیای خوب می‌بینید و گاهی هم اون وسط می‌خندید. بعدش شاید نشستید فکر کردید که چقدر توی خودتون خدای کشتار دارید!

درباره‌ی این تئاتر:
+ هفت‌ونیم

یک زندگی دیگر

آلبرتو موراویا
ترجمه‌ی هاله ناظمی
نشر هرمس
۲۱۴ صفحه، ۱۱۰۰تومان
چاپ اول، ۱۳۸۱
۸.۵ از ۱۰ 

می‌دونم موراویا خیلی قبل از این‌ها کشف شده ولی من همین چند ماه پیش کشفش کردم و هنوز هم با این کشف خودم خوشم! یک زندگی دیگر از بیست و هشت داستان کوتاه تشکیل شده که همه توی رم می‌گذرند و راوی هرکدوم از داستان ها یه زن تقریبا جوونه. هرکدوم از شخصیت‌ها با این که یه آدم خاص توی یه شرایط خاص هستند، ولی یه جورهایی آشنا به نظر می‌آن. با این وجود داستان‌ها  یک‌نواخت و تکراری نیستند.

توی چند تا از داستان‌ها آدم‌هایی داریم که دلیلشون برای انجام دادن کاری اینه که دقیقا نمی‌خوان اون کار رو انجام بدن! اوجش رو تو داستان خط سرخ، خط سیاه می‌ بینیم که اصلا کل داستان راجع به همینه و کم‌رنگ‌ترش رو توی ماه عسل و چندتا داستان دیگه.

داستان‌ها کوتاهند و تقریبا هیچ داستانی بیشتر از ده صفحه نیست و کنار این کوتاهی جذاب و ساده هم هستند. البته ساده نه به معنای بد و سطحی بودن. بیشتر می‌شه گفت ساده خونده می‌شن.
یکی از بهترین داستان‌های کتاب ستاره است که داستان یه بازیگر معروف‌ه که در راه برگشت از آفریقا توی هواپیما کنار مردی می‌شینه که ادعا داره اون رو نمی‌شناسه و...
یا مثلا بیا با هم بازی کنیم داستان زن بیوه‌ای‌ه که تنها با دختر  زندگی می‌کنه و دختر هفت ساله‌اش بهش پیشنهاد می‌ده که توی یه بازی نقش‌هاشون رو با هم عوض کنند و...
یکی از داستان‌های دوست‌داشتنی (و نه لزوما خیلی خوب) هم دو سهل‌انگاره که داستان زنی‌ه که وسط تعریف کردن از زندگی روزانه‌هاش برای شوهرش لو می‌ده که با کس دیگه ای خوابیده...

در کل موراویای این کتاب قصه گوی خوبی‌ه و همین خصوصیتش باعث می‌شه خوندنش توی هیچ شرایطی خسته کننده نباشه. توانایی کتاب رو در کوتاه کردن راه‌های طولانی و اعصاب‌خوردکُن دست کم نگیرید!

ترجمه‌ی کتاب هم در کل بد نیست ولی یه عبارت عجیب غریب داره که من هیچ جور نتونستم باهاش کنار بیام. شادابی جسمانی محصول سانسوره یا ترجمه‌ی لغت‌به‌لغت، یه اصطلاح یا هر چیز دیگه‌ای، من نتونستم درکش کنم. البته نتونستم چیز دیگه‌ای هم جای‌گزین کنم فقط حس می‌کنم درست نیست.
«خوشبخت بودم، یا بهتر بگویم این‌طور فکر می‌کردم. بعد احساس بی‌پروا و حیوانی "شادابی جسمانی" مثل همیشه از راه رسید.»

موراویا در Menu:
+ من که حرفی ندارم

سیاهاب

جویس کرول اوتس
ترجمه‌ی مهدی غبرایی
نشر افق
۱۵۷صفحه، ۲۲۰۰ تومان
چاپ اول، ۱۳۸۶
۹ از ۱۰

کتاب با فصل‌های خیلی کوتاه شروع می‌شه. در این حد که چند فصلش مثل فصل اول و سوم فقط از یه پاراگراف تشکیل شده. همون فصل اول می‌فهمیم ماشینی توی آب افتاده و صدایی می‌شنویم (با خط بولد؟ مشخص شده) که: دارم می‌میرم؟ این‌جوری؟ و توی فصل های بعدی برمی‌گردیم عقب و کم‌کم آدم‌های توی ماشین رو می‌شناسیم.

نوع اطلاعات دادن کتاب خیلی جالبه. نمی‌تونم خیلی خوب توضیحش بدم ولی یه جورایی انگار توی هر فصل چند تیکه از یه پازل رو بهت برات کنار هم می‌چینه و یه تصویر کوچیک بهت می‌ده ولی برای داشتن تصویر کامل باید همه‌ی تیکه ها جمع بشند و کنار هم قرار بگیرند. یا یه جورایی انگار اول یه خبری می‌ده و بعد بسطش می‌ده و تیکه‌های مختلفی بهش اضافه می‌کنه.

با این که همه‌ی کتاب زیر آب نمی‌گذره ولی اون سیاهی و سردی و حتی کثیفی آبی که ماشین توش سقوط کرده توی کل متن حس می‌شه و کلا فضای تلخی داره. سیاسی بودن کتاب از همون اول با حضور پررنگ سناتور مشخصه. سیاستمدارای آمریکا رو همه رو با هم به گند می‌کشه. جمهوری‌خواه‌ها رو با حرف‌های کلی و دموکرات‌ها رو ـ به عنوان کسایی که حرف‌های قشنگی می‌زنند ولی در عمل هیچ چیزی براشون به اندازه‌ی موقعیت سیاسی و قدرتشون مهم نیست ـ با واکنش سناتور همراه کلی.

شوهر مدرسه‌ای

جووانی گوارسکی     
ترجمه‌ی جمشید ارجمند
انتشارات کتاب پرواز
۲۳۴صفحه،۱۴۰۰ تومان
چاپ دوم، پاییز ۱۳۸۰
۷ از ۱۰

برای خریدن این کتاب اسم نویسنده که آدم رو یاد دن کامیلو می‌ندازه و قیمت خوبش کافی بود. که به خاطر قدیمی بودن چاپه. اسم کتاب هم موقع خریدن به نظرم آشنا بود ولی اون موقع یادم نیومد چرا. بعد از چند صفحه خوندن فهمیدم به خاطر اینه که «نان، عشق، موتور هزار» ازش اقتباس شده. الان یادم نیست ولی از اون‌جایی که فیلم نسبتا آبرومندی بود باید اسم کتاب رو تو تیتراژش دیده باشم.

یه خانواده‌ی اشرافی که کلی ادعا دارن و معتقدن اجدادشون توی جنگ‌های صلیبی بودن به خاطر اوضاع بدِ اقتصادی مجبور شدن یکی از دخترهاشونو به یه کالباس فروش بدن. داستان از اون‌جایی شروع می‌شه که کالباس فروش مُرده و برادرش (کازیمیر) که داره خرج این خانواده رو می‌ده یه روز وارد می‌شه و از برادرزاده‌اش شارلوت می‌پرسه که چرا ازدواج نکرده و بهش دو روز وقت می‌ده که ازدواج کنه یا دیگه خرجشون رو نمی‌ده. تنها کسی که این وسط پیدا می‌شه که کازیمیر تاییدش کنه یه پسر عامی و نجاره که برای خانواده مایه‌ی ننگ محسوب می‌شه و برای این‌که دورش کنن به اسم این که باید تربیت بشه می‌فرستنش به یه مدرسه و ...

شخصیت مورد علاقه‌ی من ادو، پسر اون یکی دختر خانواده‌ست که خودش ادعا داره که به اندازه‌ی بقیه‌ی افراد خانواده احمقه ولی یه احمق مستقله! یه جورایی بجز کازیمیر بقیه‌ی شخصیت‌های داستان احمقند فقط مقدارش یه کم فرق می‌کنه.

تنها چیزی که یه کم اذیت می‌کنه ترجمه‌ی کتابه. بد نیست ولی کلمات قدیمی توش خیلی به کار رفته. البته نمی‌دونم چقدر به خاطر ترجمه این‌جوری شده، شاید خود گوارسکی به خاطر نوع خانواده‌ای که داره ازشون می‌نویسه از یه همچین کلمه‌هایی استفاده کرده. اگه دُن کامیلوهایی که جمشید ارجمند ترجمه کرده خونده بودم (اگه کسی خونده می‌تونه بگه) می‌شد فهمید این خصوصیتش از متن اصلیه یا ترجمه. چون دن کامیلو و پسر ناخلفی که من خوندم ترجمه‌ی مرجان رضایی‌ه و هیچ کلمه‌ی قدیمی یا عجیب یا جمله‌ای که فهمیدنش سخت باشه، نداره.

خنده در تاریکی

ولادمیر نابوکوف
ترجمه‌ی امید نیک‌فرجام
انتشارات مروارید 
۲۴۷صفحه، ۳۲۰۰ تومان
چاپ چهارم، اردیبهشت ۸۵
۹ از ۱۰

"روزی روزگاری در شهر برلین آلمان مردی زندگی میکرد به نام آلبینوس. او متمول و محترم و خوشبخت بود؛ یک روز همسرش را به خاطر دختری جوان ترک کرد؛ عشق ورزید؛ موردِ بی‌مهری قرار گرفت؛ و زندگی‌اش در بدبختی و فلاکت به پایان رسید."
این شاید کل داستان خنده در تاریکیه که پاراگراف اول خود کتاب هم هست. انگار نابوکوف اون‌قدر به خودش مطمئنه که با جزئیات چنان داستان قوی‌ای می‌سازه که کسی نمی‌تونه نخونَدِش. حتی اگه بدونه قراره چه بلایی سر شخصیت اصلی بیاد. و واقعا هم همینطوره. همه چیز رو دقیق و کامل توضیح می‌ده حتی گاهی وقت‌ها از این هم بیشتر پیش می‌ره مثلا  جایی که مارگو به آلبینوس می‌گه:"تو دروغگو، ترسو و ابلهى" صدای نویسنده رو می‌شنویم که بهمون می‌گه:"صاف و ساده كل شخصيت او را در چند كلمه خلاصه كرد." جالب اینجاست که این همه توضیح و دخالت کردن های راوی اذیت نمی‌کنه. حداقل من رو اذیت نکرد.

فقط یه چیزی کسی می‌دونه چرا این طرح داستان که یه فرد متاهل خیانت می‌کنه و بعد بدبخت می‌شه و می‌میره اینقدر توی ادبیات زیاد و حتی موفقه؟ نزدیک‌ترین نمونه‌هاش شاید همین خنده در تاریکی و آناکارنینا. اگه این مرگ آخرش رو هم حذف کنیم خیلی راحت کلی کتاب دیگه هم اضافه می‌شه. فقط یه چیزی، به جز این کتاب فکر کنم توی همه‌ی داستان‌های دیگه‌ای که این طرح رو داشتند زن خیانت می‌کرد. یه چیز دیگه‌ای که این کتاب رو نسبت به بقیه متفاوت می‌کنه لحن نابوکوفه که انگار داره همه چیز رو به مسخره می‌گیره و به همه چیز طعنه می‌زنه.

اگه نخوندید حتما بخونید. فقط وقتی خواستید بخونید حواستون باشه که بدجوری تلخه.

درباره‌ی این کتاب:
+جن و پری
+کتاب‌های عامه‌پسند
+جامعه‌شناسی ادبیات

WALL.E

کارگردان: Andrew Stanton
نویسندگان: Andrew Stanton , Jim Capobianco
محصول ۲۰۰۸
۱۰ از ۱۰

از بس این چندوقت همه جا از وال‌ای نوشته بودند که نمی‌دونستم ازش بنویسم یا نه. ولی آخرش دیدم حیفه وقتی این‌قدر هیجان زده‌م کرده ازش ننویسم. اول از همه این که وال‌ای فوق العاده‌ست گرچه این جمله هم نمی‌تونه حق مطلب رو راجع بهش ادا کنه!

اسم فیلم که اسم شخصیت اصلی هم هست مخفف  Waste Allocation Load Lifter -- Earth-Class (است). روباتی که تنها با یه سوسک روی زمین مونده و هنوز داره زباله‌های زمین رو جمع می‌کنه. وال‌ای خیلی راحت و تقریبا بدون هیچ دیالوگی (به جز صدا زدن اسم روبات جستجوگری که از پیش آدم‌ها اومده، ایوا، به اسم اصلی ایو) تونسته به رابطه‌ای توی نیمه‌ی اولش برسه که خیلی از داستان‌ها و فیلم‌ها با کلی دیالوگ و زرق و برق نمی‌تونن بهش برسن. همین قسمت اول یه کم برای بچه‌های کوچیک‌تر که بالاخره مخاطب اصلی انیمیشنن حوصله سر بره ولی عوضش قسمت‌های توی سفینه حسابی سر ذوق‌آوره. این رو از حرف‌های یکی دو تا بچه‌ای که دور و برم وال‌ای رو دیدن، می‌گم. راستش هر دفعه کسی خواست ببینه منم نشستم دیدم!

راستی کارگردانش هم کارگردان «در جستجوی نمو» (۲۰۰۳) و نویسنده‌ی «داستان اسباب‌بازی» (۱۹۹۵)، «داستان اسباب‌بازی ۲» (۱۹۹۹) و «كارخانه‌ی هيولاها» (۲۰۰۱) بوده و توی «ماشين‌ها» (۲۰۰۶)، «باورنكردنی‌ها» (۲۰۰۴) و «داستان اسباب‌بازی» (۱۹۹۵) به جای شخصيت‌ها صحبت كرده! یعنی تقریبا توی بیشتر انیمیشن‌های کاردرست این چندوقته (جز شرک) یه کاره‌ای بوده. کنار هم قرار گرفتن پیکسار و دیسنی و این کارگردانه شاید بتونه عالی بودنش رو یکم توجیه کنه. فقط یه چیزی، چه جوری تونستن تو چشم های وال‌ای اینهمه احساس بذارن؟

می‌دونم خیلی پست عاشقانه‌ای شد. ولی اگه خودتون ببینیدش می‌تونید درکم کنید. امیدوارم البته. تلویزیون هم تبلیغ کرد که به زودی نشونش می‌ده. هرچند کلا از تلویزیون فیلم دیدن رو توصیه نمی‌کنم.

درباره‌ی این فیلم:
+ آهو نمی‌شوی به این جست‌وخیز، گوسِپند
+ مچاله کن و آتش بزن
+ میرزا پیکوفسکی

مینای شهر خاموش

کارگردان:  امیرشهاب رضویان

بازيگران: عزت‌اله انتظامی, شهباز نوشیر, صابر ابر, مهران رجبی, رویا جاویدنیا, مریم مسچیان

فیلمنامه : امیرشهاب رضویان، آرمین هوفمان، محمد فرخ‌منش

محصول۱۳۸۵

موسیقی متن : داریوش تقی‌پور

مدت زمان: ۱۲۰ دقیقه

۸ از ۱۰

 

اگه توی این قحطی فیلم این روزها دلتون فیلم دیدن توی سینما خواست می تونید با خیال راحت سراغ مینای شهر خاموش برید. داستان فیلم با دکتری شروع می‌شه که سال‌ها ایران نبوده و حالا به خواهش یه آشنای قدیمی برای عمل خواهرزاده‌ش برمی‌گرده ایران. داستان بیشتر توی تهران و بم و با سه شخصیت اصلی دکتر(شهباز نوشیر) قناتی(انتظامی) که همون آشنای قدیمیه و فرهادی(صابر ابر) می‌گذره. خوبیش اینه که تونسته زلزله‌ی بم و داستان رو  به هم چفت کنه و بم ازش بیرون نزده و گل درشت نشده.

 

بازی‌ها هم در کل خوب بود به نظرم. راستی من یادم نمی‌اد شهباز نوشیر رو تو فیلمی دیده باشم ولی یه جورایی به نظرم آشنا می‌اومد نمی‌دونم چرا. اولش یکم دکتر بودنش و خارج بودن و جدید بودن چهره‌ش یاد مسعود رایگان خیلی دور خیلی نزدیک می اندخت ولی این حس تقریبا همون اوایل فیلم از بین می‌ره و دکتر برای خودش شخصیت پیدا می‌کنه.

 

یه مشکلی که باهاش داشتم شخصیت هایی مثل خانم دکتر یا حتی نامزد صابر ابر بود. البته دومی باز یه توجیهی داشت حضورش ولی از خانوم دکتر به نظرم می‌شد استفاده نکنه. خیلی حضور خنثیی داره که نبودنش هیچ چیز خاصی از فیلم کم نمی‌کنه. یه جورایی انگار رضویان می‌خواسته تو فیلمش زن هم حضور فیزیکی داشته باشه(فقط خاطرشون توی فیلم هست که به شخصیت اون‌هام زیاد پرداخته نمی‌شه).  نشون دادن اتاق عمل هم به نظرم چیزی به فیلم نداده بود که هیچی ازش کم هم کرده بود ولی بازم خوبه که ازش می‌گذره سریع.

 

در کل فیلم دوست داشتنیه مخصوصا صحنه‌های تار زدن و خوندن انتظامی و اون رقص ابروش که این روزا تو تبلیغ تلویزیونیش هم داره نشون می‌ده. آخرش  هم خیلی خوب با اطلاعات به ظاهر بی ربطی که در طول فیلم داده ما رو کشفی میرسونه که به نظرم کشف لذت بخشی بود.(عمل کشف کردن نه چیزی که بهش می‌رسیم.) فقط کاش این لذتی که بهمون داده بود رو با بیان کردن چیزی که بهش رسیدیم کم نمی کرد.

 

ضمنا امیرشهاب رضویان واسه این فیلم سیمرغ بهترین کارگردانی رو برده.

 

وقتی من دیدمش فقط سانس هشت اریکه ایرانیان و فکر کنم یکی از سالن های سینما آزادی اکران داشت ولی الان بعد از اعتراض ها فکر کنم اکران‌هاش بیشتر شده باشه. ببینیدش!

سوء ظن

نویسنده: فردریش دورنماتمترجم: س. محمود حسینی زاد
انتشارات ماهی
چاپ دوم، ۱۳۸۷
۱۶۷ صفحه، ۱۴۰۰ تومان
۹ از ۱۰

من همه‌ی سال‌های راهنماییم رو با هرکول پوارو گذروندم و هیچ وقت هم هیچ حس بدی به رمان‌های پلیسی نداشتم ولی فکر می‌کنم این کتاب می‌تونه اونایی رو هم که میونه‌ی خوبی با داستان های پلیسی ندارن راضی کنه. البته خیلی‌ها کتاب رو به خاطر بار فلسفی‌ای که داره اصلا پلیسی نمی‌دونن.

 قهرمان کتاب برعکس قهرمان‌های معمول بازرس برلاخ پیر و مریضه که سرطان داره و حدودا قراره یه سال دیگه بمیره.  وقتی تو بیمارستان بستریه با دیدن یه عکس و شنیدن حرف‌های دکترش که دوستش هم هست دچار یه سوءظن می‌شه و دنبال این حدسش راه می‌افته. کل داستان توی دو تا اتاق بیمارستان می‌گذره و برلاخ پیر تقریبا از جاش تکون نمی‌خوره. ولی با این وجود کتاب هیجان و کشش لازم برای زمین گذاشته نشدن رو داره. و دیالوگ یا در واقع مونولوگ‌های چند صفحه‌ای هم ریتمش رو کند نمی‌کنه یا حوصله رو سر نمی‌بره.

به نظرم کم تحرکی و تقریبا ساکن بودن فضای داستان جون می‌ده برای تئاتر. نمی‌دونم چیزی از روش ساخته شده یا نه. آخر کتاب که یه گزیده از اقتباس‌هایی که از کارهای دورنمات شده نام برده، از این اسمی نبرده بود.

دورنمات این کتاب و «قاضی و جلادش» رو به خاطر نیاز مالی نوشته و اول به صورت پاورقی چاپشون کرده ولی بعداً پلیسی نویسی رو ادامه داده.

قطع جیبی و طرح جلد جالب(کار حسین سجادی) و نارنجی مخصوص نشر ماهی هم که حرف نداره. کلا ماهی بدجوری داره کتاب های خوب و دوست داشتنی چاپ می کنه.

خانواده‌ی من و بقیه‌ی حیوانات

نویسنده: جرالد دارل
مترجم: گلی امامی
نشر چشمه
چاپ دوم ۱۳۸۶
۳۲۶ صفحه، ۴۰۰۰ تومان
۱۰ از ۱۰

 با این که خیلی دوستش داشتم ولی کتابی نیست که به همه توصیه اش کنم. مخصوصا آدم های جدی و اونایی که فکر می کنند بزرگ شدند. برای من کتابی بود پر از آفتاب و دریا و لبخندهای بی اراده که دلم نمی خواست تموم بشه و خیلی آروم خوندمش که مدت طولانی تری ازش لذت برم.

 نثر روان و طنز ملایمی که تو همه‌ی صفحه‌ها موج می‌زنه و گاهی وقت‌ها هم به جای لبخند کار رو به قهقه می‌کشونه باعث می‌شه که خوندنش خیلی خیلی لذت‌بخش باشه فقط کافیه یکم خودتون رو زیر آفتاب کورفو حس کنید و از تک تک ماجراها  لذت ببرید. ترجمه‌ی گلی امامی هم که خوب حرفی توش نیست.

 نویسنده کتاب رو به مادرش تقدیم کرده که چند خط پایین می‌تونه دلیل قانع کننده‌ای برای این کارش باشه:
«...به قول برادر بزرگم لری، ما بیش از اینکه مادرمان را اینگونه بار آورده ایم به خود ببالیم، او مایه ی افتخار ما محسوب می شود. این که مادرمان به مرحله والایی از نیروانا رسیده است که دیگر هیچ چیز، مطلقا هیچ چیز، شگفت زده یا خشمگینش نمی‌کند، یک واقعیت است و شاهد آن ماجرایی است که شرح خواهم داد: اخیرا آخر هفته‌ای که او تنها در منزل بود، کامیونی از راه رسید و بدون هیچ خبر قبلی، چند قفس محتوی دو پلیکان، دو لک لک قرمز، یک لاشخور و هشت میمون را جلوی خانه‌اش پیاده کرد. هر موجود دیگری در رو در رویی با چنین اتفاقی دست کم عصبانی می‌شد، اما مادر من نه. صبح روز دوشنبه که به خانه رفتم دیدم در گاراژ، یک پلیکان خشمگین دنبال مادرم گذاشته است، چون او می‌خواسته از ماهی‌های ساردین قوطی توی دهانش بگذارد. مادرم مرا که دید نفس نفس زنان گفت: "عزیزم، خوشحالم که اومدی، این پلیکان موجود نسبتا مشکلی است." وقتی از او پرسیدم از کجا می‌داند این حیوانات متعلق به من‌اند، جواب داد: "خب، البته که میدونم اونها مال تو هستن عزیزم. چه کس دیگه‌ای ممکنه برای من پلیکان بفرسته؟" و این نشان می‌دهد که او چه‌قدر، دست کم یکی از بچه‌هایش را می‌شناسد.»

توی مقدمه نوشته که بزرگترین برادر جرالد، لری(لارنس) که یکی از شخصیت های خیلی جالب کتابه خودش رمان نویس معروف انگلیسیه که یکی از کتاب هاش به اسم ژوستین ترجمه شده ولی منتشر نشده.

این رو الان دیدم که نوشته: این اثر ترجمه ای است از پنچاهمین چاپ نسخه ی انگلیسی. چاپ پنچاهم! فک کن! چقدر برای کتاب های فارسی دور از ذهنه. :(

کلاه کافکا

نویسنده: ریچارد براتیگان
مترجم: علیرضا بهنام
نشر مشکی (چاپ دوم)
۳۲ صفحه،۶۰۰ تومان
۱۰ از ۱۰

آه
تو یک کپی هستی
از تمام شکلات‌هایی
که تا حال خورده‌ام

خیلی وقت بود کتاب شعری این طور هیجان‌زدم نکرده بود. اولین شعرش رو که خوندم همه‌ی ۳۲ صفحه رو خوردم! و بعدش خیلی دلم می‌خواست زنگ بزنم و شعرهاش رو برای یکی بخونم که توی اون شرایط نشد. شعرها با وجود تعداد کمشون یه شخصیت کلی از براتیگان برام درست کردن که نمی دونم چرا کتاب های دیگه اش خیلی نتونسته بودن این کار رو بکنن. خیلی نمی شه توضیحش داد ولی خودتون اگه بخونین می فهمین چی می گم.

راستی به خاطر قطع کوچیک و قیمت ارزون و شعرهای جادوییش جون می‌ده برای کادو دادن بی‌بهانه به یه دوست خوب.

می کوشد تیغ بزند
مردان را
که چیزی دست اش را نمی گیرد
چون که او
۱۵٪ زیباتر نیست

دیگه چی بگم؟! برید بخونیدش دیگه...

+ در قند هندوانه

وقتی یتیم بودیم

نویسنده: کازوئو ایشی گورو
مترجم: مژده دقیقی
نشر هرمس
۴۰۰ صفحه، ۲۵۰۰ تومان
۹ از ۱۰

کتاب رو که می خواستم شروع کنم از ایشی گورو جز همون شام خانوادگی چیزی نخونده بودم. البته از اینور اونور چیزهایی درمورد این که خیلی نویسنده ی خوبیه شنیده بودم و خونده بودم. از روی نوشته ی پشت کتاب هم فکر کردم با یه داستان کاراگاهی معمولی و احتمالاً قوی طرفم. کتاب که تموم شد هم فقط فکر کردم خوب بود. کم کم که گذشت تازه فهمیدم چی خوندم!

داستان بی نهایت تلخه ولی نویسنده این تلخی رو توی صورت پرت نمی کنه.داستان از زبون  کریستوفر بنکس کاراگاه مشهور انگلیسیه برای پیدا کردن پدر و مادرش که فکر می کنه به دلیل مبارزه با قاچاق تریاک دزدیده شدن به شانگهای در حال جنگ می ره. توضیح بیشتری نمی دم چون نمی خوام داستان رو لو بدم فقط می تونم بگم هرچیزی که از اینجا به بعد فکر کنید حتماً غلطه.

من همیشه شنیده بودم انگلیسی ها خشک و خونسردند ولی تا قبل از خوندن بازمانده‌ی روز و  وقتی یتیم بودیم درک نکرده بودم!

یه چیز دیگه این که من این کتاب رو از بازمانده ی روز بیشتر دوست داشتم. توی ارزش ادبی بازمانده ی روز و عالی بودنش حرفی ندارم ولی نتونستم ارتباطی که باید با یه کتاب پیدا کنم که دوستش داشته باشم رو باهاش پیدا کنم.

+ بازمانده‌ی روز

آنی هال (فیلمنامه)

نویسنده: وودی آلن، مارشال بریکمن
مترجم: مژگان محمد
نشر نی (صد سال سینما، صد فیلمنامه)
۱۹۲ صفحه، ۱۲۰۰ تومان
کارگردان فیلم: وودی آلن
۱۰ از ۱۰

الوی به اسب نگاه می کند و انگار با او حرف می زند. صدای الوی: [روی تصویر شنیده می شود] می دونی، بچه هم که بودم سراغ زن هایی می رفتم که مناسبم نبودن. فکر کنم مشکل از منه. وقتی مادرم من رو برد سفیدبرفی رو ببینم، همه عاشق سفیدبرفی شده بودن، اما من زود عاشق ملکه ی بی رحم شدم.

همیشه از وودی آلن خوشم می اومد ولی آنی هال رو خیلی دوست داشتم و بیشترش هم به خاطر شخصیت دوست داشتی و غیرقابل تحمل الوی سینگر. خیلی نمی تونم مشخص کنم کجای الوی خوبه و تحمل چی توش سخته فقط حس کلی که نسبت به این شخصیت پیدا کردم همین بود. (خیلی ها فیلم روبه خاطر شباهت های زیاد الوی و وودی آلن یه جور اتوبیوگرافی می دونن.) یکی از چیزهای دیگه ای که خیلی دوست داشتم این بود که زمان خیلی توی فیلم مفهومی نداره. هروقت هر صحنه رو که دلش بخواد نشون می ده و آدمهایی رو که توی گذشته ی هم نبودن به عنوان تماشاچی به خاطره ی همدیگه می بره.
صحنه ی منتخب: صحنه ای که آنی، الوی رو ساعت سه شب از بغل یه دختر دیگه می کشه به خونش تا عنکبوت توی حمومش رو بکشه.

من فیلم رو ندیدم فیلمنامه رو از سری صد سال سینما، صد فیلمنامه ی نشر نی خوندم. اگه کسی خود فیلم رو بهم بده استقبال میکنم!

درباره‌ی این کتاب:
کتاب‌های عامه‌پسند