در جستجوی زمان از دست رفته: بازنویسی برای تئاتر

مارسل پروست
بازنویسی برای تئاتر: هارولد پینتر، دای ترویس
ترجمه‌ی عباس پژمان
انتشارات هرمس
۱۰۰ صفحه، ۱۸۰۰ تومان
چاپ اول، ۱۳۸۸
۴ از ۵

اقتباس از آثار بزرگ ادبی همیشه چالش بزرگی برای کارگردانان و نویسندگان تئاتر و سینما بوده. در تغییر مدیوم ناچار باید چیزهایی از اثر کم کنند و چیزهایی اضافه کنند، تحولات درونی و ذهنی باید نمود عینی پیدا کنند و شاید مجبور به دخل و تصرف در اثر شوند تا به خوانش شخصی‌شان از اثر نزدیک شوند. درباره‌ی کتابی مثل در جست‌وجوی زمان از دست رفته این چالش بزرگ‌تر هم می‌شود. از طرفی جست‌وجو به ندرت از ذهن راوی و شرح حس‌ها و افکار او بیرون می‌آید تا توصیف عینی از شخصیت‌ها و اتفاقات به دست دهد و از طرف دیگر با رمانی هفت‌جلدی روبه‌روییم که پرشخصیت است و در بازه‌ی زمانیِ طولانی روایت می‌شود. بار اول که نمایش‌نامه را دیدم سؤال اصلی برام این بود که چه‌طور هارولد پینتر توانسته هفت‌جلد رمان را در نمایش‌نامه‌ای ۸۰، ۹۰ صفحه‌ای بازنویسی کند؟ چه‌طور می‌شود بحر را در کوزه‌ای گنجاند؟

هارولد پینتر برای بازنویسی جست‌وجو به منطق روایی جست‌وجو برگشته: لحظه‌های معلق میان خواب و بیداری. همان‌طور که جست‌وجو در کلیت انگار با منطق ذهن میان خواب و بیداری روایت می‌شود، بازنویسی پینتر هم با همان منطق پیش می‌رود. صحنه‌ها با تداعی‌های لحظه‌ای به صحنه‌ی دیگر می‌روند، پیوستگی‌‌های زمانی کنار گذاشته می‌شود و نمایش در بی‌زمانی لحظات خواب‌آلود آزادانه در بازه‌ی زمانی‌ای طولانی‌ روایت می‌شود و از این راه بر محدودیت‌های زمان فائق می‌آید. (آیا این همان کاری نیست که راوی جست‌وجو همیشه به دنبالش بوده؟)

پینتر در سال ۷۲ فیلم‌نامه‌ی جست‌وجو را با دو فیلم‌نامه‌نویس دیگر نوشته است که آن فیلم هیچ‌وقت ساخته نشده است. این نمایش‌نامه را با دای ترویس از روی همان متن نوشته‌اند که سال ۲۰۰۰ چاپ شده. به همین خاطر نمایش‌نامه زیاد از امکانات سینما استفاده کرده و اجرای خیلی از بدعت‌های روایی پینتر در تئاتر دشوار است؛ مثلن صحنه‌های پرجمعیتِ مهمانی عوض می‌شوند به خلوت دونفره‌ی مارسل و آلبرتین و آن صحنه هم باز به سرعت عوض می‌شود به صحنه‌ای پرجمعیت. یا نمایش‌نامه‌ تک‌صحنه‌های چند ثانیه‌ای دارد که نشان‌دهنده‌ی خیالِ مارسل‌اند که احتمالن در تئاتر باید به صورت ویدئو نمایش داده شوند.

اقتباس پینتر بسیار جاه‌طلبانه است. دیگر اقتباس‌های سینمایی جست‌وجو (مثل اسیر آکرمن و زمان بازیافته‌ی رائول رویز) فقط بر یکی از جلدهای جست‌وجو تأکید داشته‌اند، اما پینتر در اقتباسش بر تمام هفت‌جلد تأکید داشته و سعی کرده همه‌ی مضامین اصلی جست‌وجو را در کارش بگنجاند. از این نظر، فشردگیِ روایت نمایش‌نامه برام حیرت‌انگیز بود، هر چند مطمئن نیستم اگر کسی دستِ کم بخشی از جست‌وجو را نخوانده باشد یا پیش‌زمینه‌ای از کتاب نداشته باشد، بتواند خط ماجراها را دنبال کند.

ارنست همینگوی

آنتونی برجس
ترجمه‌ی احمد کسایی‌پور
انتشارات هرمس
۱۸۱ صفحه، ۳۵۰۰ تومان
چاپ اول، ۱۳۸۷
۴ از ۵

همینگ‌وی سال ۱۸۹۹ دنیا اومد. ۱۹ ساله بود که رفت جنگ و توش مجروح شد. به پاریس رفت و اون‌جا با نویسنده‌های بزرگ دیدار کرد و باهاشون بوکس بازی کرد. داستان‌های خوب می‌نوشت و به منتقداش بدو‌بی‌راه می‌گفت. بعد عاشق اسپانیا و گاوبازی شد. زن اولش رو ترک کرد و حسرتش همیشه به دلش موند. تو جنگ‌های داخلی اسپانیا و جنگ جهانی دوم به عنوان خبرنگار حضور داشت، به آفریقا رفت. شیر شکار کرد، ماهی‌گیری کرد، گاوبازی کرد. یه دوره‌ طولانی کتاب خوب ننوشت و خودش رو تکرار کرد، از سبک خودش -ساده، واقعی و شفاف‌نوشتن- دور شد. نظم زندگیش به هم خورد و منتقدا ازش انتقاد کردن و خودش واسه بقیه خط‌ونشون کشید. تا این‌که پیرمرد و دریا رو نوشت، جایزه‌ی پولیتزر و نوبل رو گرفت. ولی بعد مشروب‌خور شدید شد، متوهم شد و بدنش کم آورد. آخرش نویسنده‌ای که تو پیرمرد و دریا نوشته بود: «آدمیزاد را می‌شود نابود کرد، ولی نمی‌شود شکست داد.» جلوی زندگی واقعی‌ش و ضعف‌هاش شکست خورد و سال ۱۹۶۱ خودکشی کرد.

این کلیت ماجراس، ولی همه‌ش نیست. تو همه‌ی زندگی‌نامه‌های همینگ‌وی، پاراگراف بالا بالاخره یه جوری گفته می‌شه. چیزی که واسه من همیشه سؤال بود و واسه جوابش این کتاب رو خوندم، اینه که چی شد که همینگ‌ویِ مبارز این‌جوری کم آورد. خوبی کار برجس اینه که حقیقت رو بدون افسانه‌سازی یا احساسات می‌گه، برداشت خودش رو -به جز جاهایی که درباره‌ی کتاب‌های همینگ‌وی قضاوت می‌کنه- خیلی وارد قضیه نمی‌کنه تا خود حقیقت خودبه‌خود ایجاد معنا کنه. شاید واسه همین باشه که تونستم از لابه‌لای جوونی‌های همینگ‌وی ضعف‌های شخصیتی‌ای رو که به زوالش می‌رسه پیدا کنم.

آنتونی برجس خودش منتقد و رمان‌نویسه و رمان «پرتقال‌کوکی» رو نوشته که کوبریک از روش همین فیلم رو ساخته. کتاب هم از مجموعه‌ی زندگی‌نامه‌ی نویسنده‌هاس که هرمس دو سال پیش چاپ کرد. کیفیت چاپ این مجموعه خیلی خوبه. عکس‌های زیادی هم از دوره‌های مختلف زندگی نویسنده‌هه داره. به جز این کتاب از این مجموعه زندگی‌نامه‌ی جین آستین، خواهران برونته، اسکار وایلد، هنری جیمز، جویس و فیتزجرالد چاپ شده.

×××
«لحن همینگوی موهبت تازه و اصیلی در عالم ادبیات بود. همه‌ی جوانهایی که شروع به نوشتن می‌کنند طنین این لحن را در گوش خود می‌شنوند. و نظام اخلاقی همینگوی در زمینه‌ی شجاعت، قهرمان همینگوی و ایستادگی خویشتندارانه‌اش در مقابل دشواریها، تأثیری فراتر از ادبیات بر جا گذاشته است. با اینکه نقایص شخصیت او سرانجام نوشته‌هایش را از توش و توان انداخت، همینگوی در بهترین آثارش نیروی دوران‌سازی‌ست که به قدر جویس و فاکنر و اسکت فیتزجرالد اهمیت دارد. و همینگوی حتی در بدترین آثارش هم به یاد ما می‌آورد که در مصاف ادبیات نخست باید به مصاف زندگی رفت.»

برچسب:  ارنست همینگ‌وی، احمد کسایی‌پور، نشر هرمس، درباره‌ی نویسندگان

درنده باسکرویل

آرتور کانن دویل
ترجمه‌ی مژده‌ دقیقی
نشر هرمس
۲۲۰ صفحه، ۲۴۰۰ تومان
چاپ دوم، ۱۳۸۷
۴ از ۵

این اولین شرلوک هولمزی بود که خوندم. فکر می‌کنم معروف‌ترین کتاب هولمز هم باشه. این‌جور که تو مقدمه نوشته، کانن دویل قبل از این کتاب شرلوک هولمز رو می‌کُشه که ماجراهاش تموم شه، ولی مردم اعتراض می‌کنن. کانن دویل با این کتاب دوباره شروع می‌کنه ماجراهای قدیمی شرلوک هولمز رو می‌گه و استقبال عجیبی هم ازش می‌شه.

ماجرای درنده‌ی باسکرویل، تو یه دهکده‌ با فضای وهم‌آلودی می‌گذره. جایی که پر از مردابه، توش صداهای عجیب شنیده می‌شه، یه قاتل فراری تو خلنگ‌زارش مخفی شده و دور همه‌چی به هاله‌ی خرافه دیده پیدا شده. واسه همینه که ماجرای باسکرویل واسه هولمز پیچیده می‌شه: هولمز باید از بین انبوه خرافه‌ها و چیزهای ماورایی، واقعیت رو بیرون بکشه.

کلاً خوندن رمان پلیسی خیلی لذت‌بخشه. ما باید رد اتفاق‌ها و شخصیت‌ها رو بگیریم تا سروکله‌ی واقعیت پیدا شه. یعنی تصور کنید دونه‌های تسبیحی که هی ریخته می‌شه و ما باید دنبال نخی باشیم که اون‌ها رو کنار هم بنشونه. نخه باید انقدر محکم باشه که ما رو راضی کنه. ماجراها فوق‌العاده جذابه و شخصیت‌ها اون‌قدر قوی پرداخته می‌شن که بتونن یه قاتل بالقوه باشن. بعد که واقعیت رو می‌شه، ما کتاب رو مرور می‌کنیم و همه چی معنی‌دار می‌شه. حالا اگه مثل «درنده‌ی باسکرویل» ماجراهای جذاب و شخصیت‌های قوی کنار فضاسازی فوق‌العاده هم قرار بگیره، لذتش چندبرابر می‌شه.

برچسب: شرلوک هولمز، سر آرتور کانن دویل، مژده دقیقی، نشر هرمس