در جستجوی زمان از دست رفته - ۶

کتاب ششم: گریخته

مارسل پروست
ترجمه‌ی مهدی سحابی
نشر مرکز
۳۶۹ صفحه، قیمت دوره‌ی ۷ جلدی: ۷۰۰۰۰ تومان
چاپ چهارم [ویرایش دوم]، ۱۳۸۸
۵ از ۵

در ماه‌های سرشلوغی‌ام خواندمش، چند وقت یک بار بازش می‌کردم و چند صفحه می‌خواندم و بعضی وقت‌ها هم برمی‌گشتم داستان را از اوّل مرور می‌کردم که یادم بیاید تا الآن چه شده. تجربه‌ی جالبی برای خواندن جست‌وجو بود. چند صفحه می‌خواندم و آن چند صفحه به قبل و بعدی وصل نمی‌شدند، جزیره‌ای بودند میانِ کارهای روزمره، لذتِ خواندن فقط در لذت خواندن همان چند صفحه بود، نه در پی‌گیری خط داستان.

«گریخته» کتابِ تنهایی جست‌وجو است. راوی‌ای که مسحور «دوشیزگان شکوفا» و بعد اشرافیت شده بود، راوی‌ای که عشق و حسادت اسیرش کرده بودند، حالا کم‌کم می‌بیند که جادوهای زندگی‌اش برابرش باطل می‌شوند، رازها کشف می‌شوند و می‌بیند که آن هاله‌ی رمزگونه‌ای که پدیده‌ها را برایش جذاب و دست‌نیافتنی می‌کرد، آن‌چنان هم اهمیتی نداشت.

گریخته آغاز سراشیبی جست‌وجو برای رسیدن به پایان و شاید آغاز جست‌وجوی راوی در گذشته‌اش است. با راوی راه‌های طی‌شده را دوباره برمی‌گردیم، اما نه دقیقن از همان مسیر قبل. بُعد زمان خاطره‌ها را دست‌کاری کرده، نگاه راوی به ماجراها را تغییر داده و همین‌ها باعث می‌شود ماجرا را جور دیگری ببینیم. تکه‌های جاافتاده‌ی رمان کم‌کم پر می‌شوند و شخصیت‌ها به سرانجام می‌رسند: تابلوی جست‌وجو تقریبن دارد کامل می‌شود. فکر کردن به پایانِ جست‌وجو غمگینم می‌کند.

×××
«گاهی خواندن رُمان اندکی غمگینی ناگهان مرا به گذشته می‌برد، چون برخی رمان‌ها به سوگواری‌های بزرگ موقتی می‌مانند که عادت‌ها را به هم می‌زنند و ما را دوباره با واقعیت زندگی رویارو می‌کنند، اما فقط چند ساعتی، همانند یک کابوس، زیرا نیروهای عادت و فراموشی‌ای که از آنها زاده می‌شود، و شادی‌ای که به دنبال می‌آورند و حاصل ناتوانی مغز آدمی در مبارزه با آن نیروها و بازآفرینی حقیقت است، بینهایت قوی‌تر از القای بیش و کم هیپنوتزگونه یک کتاب خوب است که همانند هنر القایی اثری بسیار گذرا دارد.»

دعوت به مراسم گردن‌زنی

ولادیمیر ناباکف
ترجمه‌ی احمد خزاعی
نشر قطره
۲۲۴ صفحه، ۳۵۰۰ تومان
چاپ پنجم، ۱۳۸۸
۳ از ۵

«سین‌سیناتوس س» محکوم به اعدام می‌شود، به سلولش بازمی‌گردد و منتظر می‌ماند تا در یکی از روزهای آینده مرگش فرا برسد. نمی‌داند کِی قرار است بمیرد و دیگران هم از پاسخ به این سؤال طفره می‌روند. اعدام او و حتا زندانی‌بودن او برای دیگران نمایشی است که اجرا می‌شود و انگار تنها کسی که جدی‌اش گرفته سین‌سیناتوس بی‌چاره است؛ از او توقع می‌رود که نقشش را در این نمایش خوب اجرا کند، مثل بچه‌ی آدم صبر کند تا گردنش زده شود. هر چه رمان بیش‌تر پیش می‌رود، مضحک‌بودن این نمایش مشخص‌تر می‌شود. همه -حتا خود سین‌سیناتوس- او را مجرم می‌دانند ولی کسی نمی‌گوید جرم او دقیقن چیست، شاید جرمش صرفن تفاوت با دیگران باشد.

فضای کتاب کاملن کافکایی‌ست. حتا اگر ادعای ناباکوف را که زمان نوشتن کتاب کافکا نخوانده بوده بپذیریم، می‌توان احتمال داد که رمان تحت تأثیر فضای کافکایی‌ای است که در اروپای آن سال‌ها حاکم بوده. این طرحِ تکراری را فقط قدرت نویسندگیِ ناباکوف است که تا حدی نجات می‌دهد. راوی سوم‌شخص کتاب کنج‌کاوانه در سلول کوچک سین‌سیناتوس پرسه می‌زند و تا چیز جذابی گیر می‌آورد -مثلن پروانه‌ای، عنکبوتی یا موقعیت ترحم‌آوری مثل بازدید خانواده‌ی همسر سین‌سیناتوس از او- ذوق‌زده آن را ریزریز توصیف می‌کند، گاهی هم وارد ذهن آشفته‌ی سین‌سیناتوس می‌شود یا نوشته‌های او را بازگو می‌کند. توصیف‌های قدرتمند ناباکوف با حس‌آمیزی‌ها و تشبیه‌های دور از ذهن، تجربه‌ی خواندن کتاب را تجربه‌ای خاص می‌کند. هر چند، در نهایت دعوت به مراسم گردن‌زنی رمانی کافکایی است که ناباکوف آن را نوشته است.

ترجمه‌ی احمد خراعی به نظرم خوب بود. فکر می‌کنم توانسته تا حدی از پس پیچیدگی‌های نثر ناباکوف برآید.

×××
«باری، به پایان نزدیک می‌شویم. قسمت چپ رمان که هنوز مزه‌اش را نچشیده‌ایم، و به هنگام خواندن دلنشین‌مان، غیر ارادی می‌سنجیم ببینیم خیلی از آن مانده یا نه، (و انگشت‌هایمان ذوق می‌کرد که از حجمش کم نشده است)، ناگهان، و بی‌هیچ دلیل، کاملا نازک می‌شود: چند دقیقه سریع خواندن، و سرازیری، و چه وحشتناک!»