شوهر مدرسهای
جووانی گوارسکی
ترجمهی جمشید ارجمند
انتشارات کتاب پرواز
۲۳۴صفحه،۱۴۰۰ تومان
چاپ دوم، پاییز ۱۳۸۰
۷ از ۱۰
برای خریدن این کتاب اسم نویسنده که آدم رو یاد دن کامیلو میندازه و قیمت خوبش کافی بود. که به خاطر قدیمی بودن چاپه. اسم کتاب هم موقع خریدن به نظرم آشنا بود ولی اون موقع یادم نیومد چرا. بعد از چند صفحه خوندن فهمیدم به خاطر اینه که «نان، عشق، موتور هزار» ازش اقتباس شده. الان یادم نیست ولی از اونجایی که فیلم نسبتا آبرومندی بود باید اسم کتاب رو تو تیتراژش دیده باشم.
یه خانوادهی اشرافی که کلی ادعا دارن و معتقدن اجدادشون توی جنگهای صلیبی بودن به خاطر اوضاع بدِ اقتصادی مجبور شدن یکی از دخترهاشونو به یه کالباس فروش بدن. داستان از اونجایی شروع میشه که کالباس فروش مُرده و برادرش (کازیمیر) که داره خرج این خانواده رو میده یه روز وارد میشه و از برادرزادهاش شارلوت میپرسه که چرا ازدواج نکرده و بهش دو روز وقت میده که ازدواج کنه یا دیگه خرجشون رو نمیده. تنها کسی که این وسط پیدا میشه که کازیمیر تاییدش کنه یه پسر عامی و نجاره که برای خانواده مایهی ننگ محسوب میشه و برای اینکه دورش کنن به اسم این که باید تربیت بشه میفرستنش به یه مدرسه و ...
شخصیت مورد علاقهی من ادو، پسر اون یکی دختر خانوادهست که خودش ادعا داره که به اندازهی بقیهی افراد خانواده احمقه ولی یه احمق مستقله! یه جورایی بجز کازیمیر بقیهی شخصیتهای داستان احمقند فقط مقدارش یه کم فرق میکنه.
تنها چیزی که یه کم اذیت میکنه ترجمهی کتابه. بد نیست ولی کلمات قدیمی توش خیلی به کار رفته. البته نمیدونم چقدر به خاطر ترجمه اینجوری شده، شاید خود گوارسکی به خاطر نوع خانوادهای که داره ازشون مینویسه از یه همچین کلمههایی استفاده کرده. اگه دُن کامیلوهایی که جمشید ارجمند ترجمه کرده خونده بودم (اگه کسی خونده میتونه بگه) میشد فهمید این خصوصیتش از متن اصلیه یا ترجمه. چون دن کامیلو و پسر ناخلفی که من خوندم ترجمهی مرجان رضاییه و هیچ کلمهی قدیمی یا عجیب یا جملهای که فهمیدنش سخت باشه، نداره.