با بورخس
ترجمهی کیوان باجغلی
نشر ماهی
۷۱ صفحه [پالتویی]، ۱۵۰۰ تومان
چاپ اول، بهار ۸۹
۴ از ۵
بورخسِ ۶۴ ساله و نابینا نیاز به کسانی داشته که برایش کتاب بخوانند، یک روز از نوجوان ۱۶ سالهای که در کتابفروشی کار میکرد میخواهد عصرها به خانهاش بیاید تا براش کتاب بخواند. نوجوان تا ۲۰سالگی عصرها میرفته پیش بورخس و با او دربارهی کتابها و ادبیات حرف میزده یا نوشتهای را که در ذهن بورخس شکل گرفته بوده مینوشته. گاهی هم با هم پیاده خیابانهای بوینسآیرس را میگرفتند تا برسند به خانهی بیویی کاسارس و آنجا بحثهای ادبیشان را ادامه دهند. آن نوجوان بعدها خود نویسنده میشود و در کنار آثار داستانیای که مینویسد، خاطراتِ زندگی کوتاه اما پرسعادتش با بورخس را هم مینویسد که میشود همین کتاب.
آلبرتو مانگوئل فقط آن خاطرات را تعریف نمیکند، بیشتر میخواهد تصویری کامل از دنیای بورخس بسازد. لابهلای تکصحنههایی که از آن دوران تعریف میکند و به زمان مضارع نوشته شده، کمکم شخصیت پیرهمرد عاشق ادبیات، لجباز، باسواد و طنازی را میسازد و با مقایسهی آثار بورخس با دیدگاههایش توضیح میدهد که چهگونه رابطهی خاص بورخس با کتاب (بورخس جهان را به چشم یک کتاب میدیده) منجر به این شده که رابطهی ما خوانندگانِ بورخس هم با ادبیات عوض شود.
اگر بورخس نخوانده باشید هم، کتاب آنقدر خوب هست که از خواندنش لذت ببرید و اگر بورخس خوانده باشید، کتاب میتواند قاب عکسی از بورخس باشد نصبشده بر سردر دنیای تودرتوی داستانهای بورخس، تصویری از پیرهمرد آرام و نامطمئنی که چشمهایش به یک جا خیره شده و با ذوق و شوق از کتابها حرف میزند، انگار که جهان چیز دیگری جز کتابها نیست.
×××
«برای بورخس، بنیاد واقعیت [نه در جهان عینی که] در درون کتابها بود؛ خواندن کتابها، نوشتن کتابها و سخنگفتن دربارهی کتابها. بورخس به نحوی غریزی، از تداوم و استمرار در دیالوگی آگاه بود که هزاران سال پیش آغاز شده بود و به باور او هرگز به آخر نمیرسد. برای او کتابها جانی تازه در کابلد روزگار رفته میدمیدند. روزی به من گفت: "در گذر زمان، هر شعری به مرثیهای بدل میشود."»