چشمهایش
بزرگ علوی
انتشارات نگاه
۲۷۱ صفحه، ۴۰۰۰ تومان
چاپ نهم، ۱۳۸۷
۲ از ۵
در سال ۱۳۱۷، استاد ماکان، بزرگترین نقاش صد سال اخیر ایران، در تبعید درگذشت. پس از مرگ او، رژیم رضاخانی، که تبعیدکننده استاد و اصلیترین عامل مرگ او بود، برای بهبود وجهه هنردوستی خود شروع به تعریف و تمجید و تقدیر از آن عزیز از دست رفته کرد و آثار او را در نمایشگاهی دائمی، در هنرستانی که خود استاد ماکان تاسیس کرده بود، به نمایش گذاشت. در بین همه تابلوهای به جا مانده از استاد، خیرهکنندهترین تابلو تصویری گنگ و ناواضح از چهره زنی ناشناس است که چشمهای اعجابآوری دارد؛ چشمهایی که چندین حس مختلف و متناقض را القا میکنند: شادی، غم، جذابیت، حسن، زیبایی، هرزگی و ... . استاد، در گوشه پایین تابلو، پای امضایش، اسم نقاشی را گذاشته «چشمهایش».
حالا سال ۱۳۲۵ است و مرد بینامی که سالهاست، به انگیزه کشف راز زندگی استاد، ناظم هنرستان بازمانده از او شده، حالا دست به قلم برده تا در روایتی ظاهرا گزارشی نتیجه تحقیق چند سالهاش را مکتوب کند. تصور آقای راوی این است که کشف تابلوی «چشمهایش» و فهمیدن این که چشمهای تصویر شده متعلق به چه کسی هستند کلید دریافت درست از زندگی و مرگ استاد ماکان است. بنابراین به دنبال زن ناشناسی به اسم مستعار فرنگیس میگردد که زمانی مدل استاد مینشسته، و وقتی او را پیدا میکند بالاخره به حرفش میآورد تا از صفحه ۷۷ تا پایان رمان به صحبتهای این فرنگیس در مورد خودش، استاد و رابطهشان با هم بگذرد.
رمان «چشمهایش» از آذرماه ۱۳۳۰ تا اردیبهشت ۱۳۳۱ نوشته شده و به دلایل سیاسی سالهای زیادی غیرمجاز و به اصطلاح «جلد سفید» بوده. دلیلش را هم موقع خواندن رمان متوجه میشوید. اشارات بسیار زیاد و گاه صریحی به خفقان، دیکتاتوری، ظلم و باقی این جور مفاهیم سیاسی در متن وجود دارد. این اشارات گرچه احتمالا به مذاق سیاستزده روزگار خوش میآمده، اما به لحاظ داستانی زیاده از حد رک و بیصنعت است و به همین دلیل رمان، از این لحاظ، تبدیل میشود به مقالهای شعارزده و، به خاطر کمبود دلایل قابل دفاع، نامستدل.
اما مشکل رمان «چشمهایش» تنها این صراحت سیاسی نیست. از مناظر بسیار، این کتاب رمان قابل دفاعی نیست. در ساخت و پرداخت قصه و روایت بیدقتیهای زیادی وجود دارد که ضربههایی اساسی به کیفیت کار میزنند. در مواجهه با مساله راوی بسیار سهلانگارانه برخورد شده و نمیتوان دلیل قابلاعتنایی برای این نظرگاه روایی پیدا کرد. شخصیتها همه به یک زبان حرف میزنند. پرگویی و تکرار مفاهیم بسیار زیاد است و هیچ کارکردی هم ندارد. کشفی در رمان صورت نمیگیرد و در انتها نمیتوان هیچ انگیزهای برای نوشته شدن آن تصور کرد مگر احتمالا ثبت خیالی فضای اجتماعی دورهای از تاریخ ایران، آن هم از منظری بسیار محدود.
نزدیک به ۶۰ سال از اولین انتشار «چشمهایش» میگذرد و انتشارات نگاه هم از سال ۱۳۷۲ مشغول چاپ این کتاب است. و هنوز کتاب پر است از غلط چاپی و املایی. هنوز خط تکراری در آن وجود دارد. انتشارات نگاه در یک تشکر نیمصفحهای از یکی از خوانندگان کتاب که ظاهرا تعداد زیادی غلط را به آنها یادآور شده، ابراز امیدواری کرده که این رمان، که به ادعای خود این انتشاراتی «یکی از برجستهترین رمانهای معاصر صد ساله تاریخ ادبیات ایران» است، با اصلاح غلطهای ذکر شده توسط این دوست ندیده عزیز، بدون غلط در اختیار خوانندگان مشتاق قرار بگیرد. به نظرم، برای تصحیح غلطهای یک کتاب، این که ناشر یک بار کتابی که چاپ کرده را بخواند بسیار مفیدتر از امیدواری خواهد بود.
***
«چرا دارم راجع به موزیک برایتان صحبت میکنم؟ در این سمفونیها گاهی آهنگی آرام و کم از میان هیاهوی ارکستر رخنه میکند. این آهنگ خفیف و لطیفبخش است. اما به دل شما نمینشیند. شما دائماً انتظارش را دارید. باز این صدای خفیف تکرار میشود. منتها این دفعه بیش از بار اول شما را میگیرد. کمکم تمام ارکستر یکصدا همان آهنگ دلخواه شما را با چنان قدرتی بیان میکند که دیگر اختیار از دستتان درمیرود. مصیبتهای جگرخراش هم همینطور بروز میکنند.» - از صفحه ۱۰۳ کتاب
مرتبط:
+ «چشمهایش بزرگ علوی؛ گزینشی میان عشق یا سیاست!»، از سایت جن و پری
+ یادداشتی بر رمان چشمهایش، روزنامه اعتماد
+ «چشمهایش» در باشگاه کتاب
+ «چشمهایش» در کتابنوشت
برچسب: بزرگ علوی، انتشارات نگاه