وقتی از عشق حرف میزنیم
ترجمهی پریسا سلیمانزاده و زیبا گنجی
انتشارات مروارید
۲۶۶ صفحه، ۲۹۰۰ تومان
چاپ اول، ۱۳۸۴
۱۰ از ۱۰
شخصا تمایلم به ادبیات آمریکا بیشتر از آمریکای لاتین و ایتالیا و فرانسه و روسیهست. [یه کمی حسی میگمها. یعنی همهی انواع ادبیاتی رو که گفتم کاملا نمیشناسم.] کارور هم که خب، هرجور حساب کنی یه نویسندهی آمریکاییه.
آدمهای کارور بههیچوجه قهرمان نیستن. آدمهایی هستند که معمولا سرگشته و البته کاملا عادیاند. آدمهایی که نمیدونند کجای زندگیشون ایستادند. شاید به خاطر همینه که بیشتر داستانهای کارور نقطهی اوج و فرود و این چیزها ندارند. معمولا بعد خوندنشون آدم به یه «شهود» میرسه. لحظاتِ معمولی داستانها پُررنگ میشن و اتفاقات معنی پیدا میکنند و عجیبه که آدم نمیفهمه چرا. از این نظر کارور بینظیره.
نثر کارور هم کاملا شستهرُفته و تراشخوردهست. به قول خودش، «قصهها نه تا استخوان که تا مغز استخوان تراشیده و با ایجاز کوتاه شدهاند.» و نکتهای که واقعا برام جالبه اینه که با همین نوع نثر کارور داستان تعریف میکنه و آدمها رو تو موقعیتهای بغرنج قرار میده. و عجیب اینکه تکتکِ داستانهای این مجموعه تو ذهنم مونده. میدونید، کارور کاملا «بهینه» مینویسه.
احتیاجی به گفتن نیست که کارور استاد مسلم دیالوگنویسیه، ولی من میگم. کارور استاد مسلم دیالوگنویسیه. کارور استاد مسلم دیالوگنویسیه...
به نظر من کارور علاوه بر داستاننویسی، آدمها رو به یک نوع نگاه هم دعوت میکنه. نگاه ریزبینانه به مسائل عادی و روابط آدمها.
داستانهای «همسایهها»، «وقتی از عشق حرف میزنیم، از چه دم میزنیم؟»، «چرا نمیرقصید؟»، «این همه آب در همین نزدیکی» و «کلیسای جامع» به نظرم عالی بودند. و بقیهی داستانها هم خیلی خوب بودند.
در کل توصیه میکنم اگه میخواین مجموعه داستانی از کارور بخونید، این مجموعه رو بخونید. هم ترجمه نسبتا خوب بود، هم داستانهایی که انتخاب شدهبودند. البته من «کلیسای جامع» [ترجمهی فرزانه طاهری] رو نخوندم.
حس میکنم معرفی خوبی نشد، خیلی پراکنده حرف زدم. ببخشید دیگه...