ولادیمیر ناباکف
ترجمه‌ی احمد خزاعی
نشر قطره
۲۲۴ صفحه، ۳۵۰۰ تومان
چاپ پنجم، ۱۳۸۸
۳ از ۵

«سین‌سیناتوس س» محکوم به اعدام می‌شود، به سلولش بازمی‌گردد و منتظر می‌ماند تا در یکی از روزهای آینده مرگش فرا برسد. نمی‌داند کِی قرار است بمیرد و دیگران هم از پاسخ به این سؤال طفره می‌روند. اعدام او و حتا زندانی‌بودن او برای دیگران نمایشی است که اجرا می‌شود و انگار تنها کسی که جدی‌اش گرفته سین‌سیناتوس بی‌چاره است؛ از او توقع می‌رود که نقشش را در این نمایش خوب اجرا کند، مثل بچه‌ی آدم صبر کند تا گردنش زده شود. هر چه رمان بیش‌تر پیش می‌رود، مضحک‌بودن این نمایش مشخص‌تر می‌شود. همه -حتا خود سین‌سیناتوس- او را مجرم می‌دانند ولی کسی نمی‌گوید جرم او دقیقن چیست، شاید جرمش صرفن تفاوت با دیگران باشد.

فضای کتاب کاملن کافکایی‌ست. حتا اگر ادعای ناباکوف را که زمان نوشتن کتاب کافکا نخوانده بوده بپذیریم، می‌توان احتمال داد که رمان تحت تأثیر فضای کافکایی‌ای است که در اروپای آن سال‌ها حاکم بوده. این طرحِ تکراری را فقط قدرت نویسندگیِ ناباکوف است که تا حدی نجات می‌دهد. راوی سوم‌شخص کتاب کنج‌کاوانه در سلول کوچک سین‌سیناتوس پرسه می‌زند و تا چیز جذابی گیر می‌آورد -مثلن پروانه‌ای، عنکبوتی یا موقعیت ترحم‌آوری مثل بازدید خانواده‌ی همسر سین‌سیناتوس از او- ذوق‌زده آن را ریزریز توصیف می‌کند، گاهی هم وارد ذهن آشفته‌ی سین‌سیناتوس می‌شود یا نوشته‌های او را بازگو می‌کند. توصیف‌های قدرتمند ناباکوف با حس‌آمیزی‌ها و تشبیه‌های دور از ذهن، تجربه‌ی خواندن کتاب را تجربه‌ای خاص می‌کند. هر چند، در نهایت دعوت به مراسم گردن‌زنی رمانی کافکایی است که ناباکوف آن را نوشته است.

ترجمه‌ی احمد خراعی به نظرم خوب بود. فکر می‌کنم توانسته تا حدی از پس پیچیدگی‌های نثر ناباکوف برآید.

×××
«باری، به پایان نزدیک می‌شویم. قسمت چپ رمان که هنوز مزه‌اش را نچشیده‌ایم، و به هنگام خواندن دلنشین‌مان، غیر ارادی می‌سنجیم ببینیم خیلی از آن مانده یا نه، (و انگشت‌هایمان ذوق می‌کرد که از حجمش کم نشده است)، ناگهان، و بی‌هیچ دلیل، کاملا نازک می‌شود: چند دقیقه سریع خواندن، و سرازیری، و چه وحشتناک!»