روایت عاشقانهای از مرگ در ماه اردیبهشت
نشر نی [از مجموعهی دور تا دور دنیا، نمایشنامه- ۱۸]
۹۹ صفحه، ۲۰۰۰ تومان
چاپ اول، ۱۳۸۸
۹ از ۱۰
چرمشیر تو این نمایشنامه سراغ داستانهای شاهنامه رفته. یه شهر خیالی ساخته به اسم «سمنگاندژ» که زنها تو ساکِنَن. رستم و رخش وارد این شهر میشن و تهمینه عاشق رستم میشه. چرمشیر مثلثی میسازه از رستم، تهمینه [شاید به عنوان وجهِ عاشقانهی رستم] و رخش [به عنوان وجه جنگجوی رستم]
مثل نمایشنامههای دیگهی چرمشیر، تو این نمایشنامه هم دو تا عنصر فرم و زبان خیلی مهمن. روایت نمایشنامه -وقتی بخوام توضیح بدم- پیچیده میشه. رخش راویِ داستانهاس. مثِ دوربین نگاه میکنه و گزارش میکنه. و البته خودش هم تو داستان حضور داره. تکگوییهای رستم و رخش برای پیدا کردنِ هم و مسلماً دیالوگهایی که بین شخصیتها گفته میشه چیزاییه که نمایشنامه رو میسازه. زبانش هم یه زبانیه بین زبان اسطورهای شاهنامه، زبان شاعرانهی چرمشیر و زبان معیار ما. توضیحدادنش سخته. ولی راحت خونده میشه. خیلی خوب مینویسه چرمشیر. خیلی.
توصیف رخش از عشقبازی رستم و تهمینه رو بخونید. میگن محدودیت، خلاقیت میآره همینهها.
«شب... شبستان... سکوت... روشنایی... شمعها میسوزند... اشک شمعها... اسپند بر آتش... میسوزند عودها... زن... ایستاده... موها پریشیده... پیراهنی سفید بر تن... حریر... لرزش انار پستانها... انارها در آب... دستها فرو میروند در آب...موج میافتد در آب... غلت میخورند انارها در آب...دستی میگیرد اناری از آب... انار در دستها... رستم، رستم کجاست؟»
مجموعهی دور تا دور دنیا در Menu:
۱. لاموزیکا دومین، ماگریت دوراس
۸. اسبهای پشت پنجره، ماتئی ویسنییک
۱۰. تماشاچی محکوم به اعدام، ماتئی ویسنییک
۱۴. پیکر زن همچون میدان نبرد در جنگ بوسنی، ماتئی ویسنییک
برچسب: محمد چرمشیر، نمایشنامه