The Dreamers
کارگردان: برناردو برتولوچی
سال ۲۰۰۳
۸/۵ از ۱۰
داستان فیلم زمانیه که سینماتِک پاریس تعطیل میشه. [انقلاب مه ۶۸ فرانسه] یه خواهر برادر و یه پسر که عشق سینمان تو اون روزها با هم آشنا میشن و چند روز تو خونهی خواهر برادره زندگی میکنند. همون اوایل فیلم هم معلوم میشه که این خواهر برادر با هم روابط جنسی دارند.
من از فیلم خوشم اومد. با وجود اینکه فکر میکنم میشد به راحتی آدم بعد دیدن این فیلم میتونه بگه یه فیلم مزخرف بود یا اینکه فقط به س.ک.س میپرداخت. به نظر من فیلم نمونهی خیلی خوبیه از شخصیتپردازی. به نظرم همهی اجزای فیلم -از عنوان فیلم تا زمان وقوع اتفاقات- در خدمت شخصیتپردازی بود. حتا پدر اون خواهر برادر که خیلی کم حضور داره رو هم خیلی خوب پرداختهبود. دیالوگها هم خیلی عالی بودند.
یه چندتا چیز فیلم داشت که شاید یه کم اذیت کنه، شایدم جالب باشه. بستگی داره که کلا با فیلم حال کنید یا نه. فیلم به شدت بیپروا و رُکه. نه فقط تو نشون دادن و مطرح کردن روابط جنسی. تو کاویدن آدمها. تو نشون دادن نقاط ضعف شخصیتها. یا بچگیشون. نمیخوام زیاد شخصیتها رو معرفی کنم. چون مهمترین جذابیت فیلم واسه من شناختن آدمهاش بود.
یه چیز دیگه، این تقابل بین فرهنگ آمریکایی و اروپایی رو جدیدا زیاد میبینم. تو کتاب دیزی میلر هم بود. اینجام خیلی پررنگ بود. کلا زیاده انگار.
برتولوچی ما رو - یا حداقل من رو- با یه سوال روبهرو میکنه. اخلاق چیه؟ من همیشه واسه خودم این جواب رو میدادم که اخلاق مرزیه که باعث میشه ما تا جایی واسه رضایت خودمون تلاش کنیم که به دیگری ضرر نرسونیم. حالا رابطهی اون برادر- خواهر به کسی ضرر میرسونه؟ پس چرا غیراخلاقی دونسته میشه؟ اصلا غیر اخلاقیه؟
اینم یه تیکه از دیالوگهای فیلم برای نمونه:
متیو: دوستت دارم ایزابل.
ایزابل: منم همینطور متیو.
متیو: آره، اما من واقعا دوستت دارم.
ایزابل: منم واقعا واقعا دوستت دارم. هر دومون داریم. مگه نه تئو؟
تئو: آره.
متیو: این چیزی نیست که من میخواستم شما بگید.
تئو: چی میخوای که ما بگیم؟
متیو: میخوام که شما منو دوست داشتهباشید.
ایزابل: داریم متیو.
متیو: نه تو گفتی تو هم منو دوست داری. من نمیخوام بگی من هم دوستت دارم. من میخوام بگی دوستم داری.
تئو: ما دوستت داریم. ما دوستت داریم.
متیو: هر دوتون درست نیست. اول تو باید بگی.
ایزابل: خدای من، متیو. تو خودت اولین نفر گفتی.
متیو: چرا اینطوره؟ چرا همیشه من اولین نفرم که میگم؟
ایزابل: اوه، متیوی بیچاره... ما تو رو خیلی دوست داریم.
متیو: من نمیخوام که خیلی دوست داشتهبشم. میخوام فقط دوست داشتهبشم.
ایزابل: میدونی یکی یه بار چی گفت؟ چیزی مثل دوست داشتن وجود نداره. فقط اثبات دوست داشن وجود داره.
[باربط: برتولوچی دستیار پازولینی بوده. این همهچیُ نشون دادنُ انگار از اون یاد گرفته [مسائل جنسی و این چیزا.] تو مرد هزار چهره که تو عید نشون میاد سروش صحت هی میگفت برتولوچی و پازولینی و از این چیزا. ازشون ایراد گرفتهبودن که چرا از کسایی حرف زدید که اینقدر رو این چیزا تاکید دارن. شما میذخواستید روشنفکرا رو سرگرم به مسائل جنسی معرفی کنید. گفتم بدونید.]
+ در فکسون