ویرجینیا وولف
ترجمه‌ی فرزانه طاهری
انتشارات نیلوفر
۴۳۵ صفحه،۸۵۰۰ تومان
چاپ اول، زمستان ۱۳۸۸
۵ از ۵

عالیه. قطعاً باید «خانم دلوی» رو جزء شاه‌کارهای ادبیات جهان حساب کرد. به نظرم از اون کتاب‌هاس که آدم باید چند سال یه بار بخونه. چون خوندنش تو دوره‌های زمانی مختلف برداشت جدیدی به آدم می‌ده. از اون کتاب‌هاس که محکی‌ان برای ما، که باهاشون خودِ فعلی‌مون رو با خودِ قبلمون مقایسه کنیم. بله، کالوینو به همچین کتاباییه که می‌گه «کلاسیک».

«خانم دلوی گفت که گل را خودش می‌خرد.»
خانم دلوی شبْ مهمونی بزرگی ترتیب داده و برای خرید گل به خیابون‌های لندن می‌ره. «کلاریسا دلوی» به ظاهر آدم خاصی نیست. تو سن ۵۲ سالگی، بیش‌تر از قبل می‌خواد خودش رو با جریان زندگی هم‌راه کنه. به سیاست و فلسفه و این چیزا کار نداره. دوست داره دخترش مالِ خودش باشه، بتونه مهمونی‌شو خوب برگزار کنه و هنوز ذهنش درگیر ازدواج محافظه‌کارانه‌شه که به خاطرش یه رابطه رو به هم زده. بقیه‌ی شخصیت‌های رمان هم تقریباً همین‌جورند... ولی روایت سیال‌ذهن ویرجینیا وولف که ما رو با درونی‌ترین تجربه‌ها و احساسات شخصیت‌ها بدون واسطه یا قضاوت روبه‌رو می‌کنه، باعث شده که این آدم‌ها برای ما خاص بشن و بفهمیم‌شون، دل‌تنگی‌هاشون ما رو دل‌تنگ کنه و شادی‌های کوچکشون برامون مهم باشه.
تنها شخصیتی که ربط مستقیم به کلاریسا نداره، دیوونه‌ایه به اسم سپتیموس. کسی که تو جنگ‌جهانی اول دلاورانه جنگیده و حالا ۵ سال بعد از جنگ هنوز نتونسته با جامعه کنار بیاد و کارش به جنون کشیده شده. شخصیتی که انگار قراره کامل‌کننده‌ی کلاریسا دلوی باشه، وجه دیگه‌ و شاید عمیق‌تری از یه زنی که می‌خواد زندگی کنه.

تو کل کتاب، که از صبح تا شب می‌گذره، ساعت بیگ بن زنگ می‌زنه و ساعت رو اعلام می‌کنه. انگار این‌جوریه که ارتعاش صدای ساعت گذشته رو برای شخصیت‌های کتاب زنده می‌کنه تا راوی‌ای که از ذهن شخصیتی به ذهن شخصیت دیگه می‌ره، گذشته‌ی آدم‌ها رو بگه و به عمق روح و ذهنشون نور بندازه. چیزی که ویرجینیا وولف به‌ش «حفر غار پشت شخصیت‌ها» می‌گه. غارهایی که قراره به هم وصل شن و به لحظه‌ی حال -یعنی روز مهمونی کلاریسا- بیان. این‌جوریه که خوندن خانم دلوی می‌شه تجربه‌ی حیرت‌انگیزی از حرکت از ضمیر ناخودآگاه به خودآگاه، از خاطره به حال، از گذر زمان تو ذهن شخصیت‌ها به گذر عینی زمان تو لندن.

من قبلاً این کتاب رو با ترجمه‌ی خجسته کیهان خونده بودم که ترجمه‌ی آزاردهنده‌ای بود. خوش‌بختانه ترجمه‌ی فرزانه طاهری خیلی خوبه و حق مطلب رو ادا کرده، هرچند کم‌خطا هم نیست. این رو هم بگم که خود رمان ۲۴۰ صفحه بیش‌تر نیس. و بقیه‌ی کتاب چیزهاییه که فرزانه طاهری اضافه کرده: دو تا نقد که خیلی خوب نوشته شدن به اضافه‌ی چند نکته‌ای که خود مترجم نوشته آخر کتاب اومده، زندگی‌نامه‌ی ویرجینیا وولف، پیش‌گفتار وولف رو کتاب و نقشه‌ی لندنی که خانم دلوی توش می‌گذره هم قبل از شروع داستان اومده. خب، حاشیه‌های آثار بزرگ گاهی به اندازه‌ی خود اثر هیجان‌انگیزن.

برچسب: ویرجینیا وولف، فرزانه طاهری، انتشارات نیلوفر