مادام بوواری
ترجمهی مهدی سحابی
نشر مرکز
۴۹۶ صفحه، ۸۰۰۰ تومان
چاپ دوم، ۱۳۸۷
۱۰ از ۱۰
«مادام بوواری» واسه من شروع کلاسیکخوندنِ جدیه. خوشحالم که شروعم اینقدر توفانی بود که باز هم رغبت کنم سراغ کلاسیکها برم.
کتاب از ورود یه تازهوارد به کلاس شروع میشه. و با اون تازهوارد پیش میره. تازهوارد که «شارل بوواری» باشه بزرگ میشه و پزشک میشه. و سر قضیهای با «اِما» آشنا میشه، اِما و شارل زندگیشونو شروع میکنن. «مادام بوواری» شرح دقیق و بیطرفانهایه از عصیان و شکست اِما بوواری جلوی زندگی یکنواخت با شارل برای رسیدن به آرزوها و گمشدههاش.
فلوبر «مادام بوواری» رو بهشدت واقعگرایانه و بدون احساساتگرایی نوشته. منظورم اینه که به جای اینکه به فکر زرقوبرق دادن به اتفاقات باشه، زندگی اِما رو همونطور که هست، نوشته. فکر میکنم این واقعگرایی باعث تأثیرگذاری و همحسی بیشتر میشه. انگار رو ادبیات بعد از خودش هم تأثیر زیادی گذاشته.
یه نکتهی دیگه که به چشم من اومد، استادی فلوبر تو توصیفاتِ جشنها و فضاهاس. یه جوری اون صحنهها توصیف شده که فکر کنم تا مدتها تو ذهنم بمونه. [هرچند گاهی توصیفاتش کِشدار و آزاردهندهس.] یه چیز دیگه هم اینه که از فضا واسه شخصیتپردازی و توصیف حالات شخصیتها زیاد استفاده میکنه. مثلاً:
«باورش این بود که عشق باید یکباره، با درخششهای بسیار و تکانهای شدید از راه برسد. توفانی آسمانی که به زندگی هجوم بیاورد، زیر و رویش کند، ارادهی آدمها را مثل شاخ و برگ بکند و دل را یکپارچه ببرد و به ورطه بیندازد. نمیدانست که وقتی ناودانها گرفته باشد باران روی بام خانهها دریاچهها به وجود میآورد، و این چنین خود را در امنیت میدانست تا اینکه ناگهان تَرَکی در دیوار کشف کرد.»
دربارهی مادام بوواری خیلی میشه حرف زد. کتاب بعدی که میخونم «عیش مدام: فلوبر و مادام بوواری» از یوساست که دربارهی مادام بوواری نوشته. احتمالاً تو پست بعدی بیشتر دربارهی مادام بوواری حرف میزنم. در ضمن همین ترجمه رو بخونید.
دربارهی این کتاب:
+ Menu، ترجمهی محمد قاضی و رضا عقیلی
+ کتابخوانه
برچسب: گوستاو فلوبر، مهدی سحابی