جیمز ام. کین
ترجمه‌ی بهرنگ رجبی
نشر چشمه
۱۵۱ صفحه، ۳۸۰۰ تومان
چاپ اول، زمستان ۱۳۹۰
۳ از ۵

فیلم غرامت مضاعف رو ندیده بودم. به نظرم خوش‌شانسی بزرگیه که قبل از دیدن فیلم اقتباسی بتونی کتابشو بخونی. چون کتابه مستقل از فیلمه‌س و اگه بعد دیدن فیلمه بخونیش ممکنه صحنه‌های فیلم مدام جلو چشمت بیاد و تبدیل به یه مزاحم سمج بشه (اتفاقی که برای من بعد از خوندن نوول "رویا" افتاد). از این نظر به نفعم شد و موقع خوندن رمان "غرامت مضاعف" خواننده‌ی چشم و گوش بسته‌ای بودم. این چشم و گوش بسته بودن موقع خوندن یه رمان جنایی و پلیسی خیلی بیشتر به‌درد می‌خوره اما خب می‌دونم وسواس بی‌سرانجامیه که فیلمی رو نبینی به‌این‌خاطر که هنوز کتابش رو نخوندی.

"غرامت مضاعف" از جایی شروع می‌شه که "والتر هاف" مامور بیمه برای فروختن بیمه وارد "خونه‌ی مرگ" می‌شه و با "فیلیس" زن "نردلینگر" صاحبخونه، آشنایی به هم می‌زنه و اونا نقشه‌ی قتل شوهره رو می‌کشن تا هم به همدیگه برسن و هم به خاطر اینکه شوهره رو بیمه‌ی حوادث کرده‌ن یه پولی به چنگ بیارن. هاف شروع می‌کنه مو به مو نقشه‌ی قتل رو چیدن تا هیچ‌جایی دم به تله ندن و گیر پلیس نیفتن. اگه شامل بیمه‌ی حوادث باشی و بری زیر قطار، شرکت بیمه‌ای که آقای هاف توش کار می‌کنه بهت غرامت مضاعف می‌ده و برای همین هاف تصمیم می‌گیره از این راه نردلینگر رو بکشه. بعد اتفاقای دیگه هم یکی بعد از دیگری از راه می‌رسن و خواننده رو مدام غافلگیر می‌کنن. یعنی اینجوریه که نصف رمان درگیر قتل "نردلینگر"‌ هستیم و نصف دیگه‌ی رمان نویسنده مدام داره برامون آس جدید رو می‌کنه. به‌نظر می‌رسه جیمز ام.کین موقع نوشتن نصف اول رمان آروم‌تر بوده و وقتی از قتل نردلینگر فارغ می‌شه یه‌دفعه تصمیم می‌گیره خیلی افسارگسیخته به ریتم رمان شتاب بده و با اطلاعاتی که از شخصیت‌های رمان می‌ده بمبارانمون کنه.

همون‌جور که از یه رمان جنایی انتظار می‌ره خوندن "غرامت مضاعف" نفس‌گیر بود. این‌بار عوض اینکه از زاویه‌ی پلیس و کارآگاه با ماجرای قتل مواجه بشیم، قاتل خودش داره ماجرا رو کالبدشکافی می‌کنه. قاتل به جزئیات قتل توجه زیادی کرده و شش‌دنگ حواسش به همه‌چی هست اما بعدش نمی‌شه فهمید که این جزئیات چقدر جزئیات پرتی بوده‌ن یا چقدر دقیق بودن و همه‌چی رو دربرمی‌گرفتن، چون داستان از دید قاتل روایت می‌شه و اطلاعات خیلی محوی از تحقیقات پلیس به ما می‌رسه. از این نظر نویسنده قسر در رفته. انگار یه پازل 1000 تیکه از یه نقاشی آبستره رو جلومون گذاشته باشه درحالی‌که اصل نقاشی دست خودمون نیست تا بتونیم اونا رو با هم مطابقت بدیم.

 به‌نظرم نیمه‌ی دوم رمان استحکام نیمه‌ی اول رو کم کرده بود. توی نیمه‌ی اول اینجوری دستگیرمون می‌شه که فیلیس یه زن ناشیه که تنهایی از پس قتل شوهره برنمی‌یاد، انقدر ناشی که مامور بیمه (سوای هوش بالاش) در جمله‌های اول می‌فهمه طرف نقشه‌ی قتل شوهرش تو سرشه. تو نیمه‌ی دوم رمان اما می‌فهمیم که زنه یه قاتل حرفه‌ایه که هیچ‌وقت دم به تله نداده و آدمای اطرافش فقط از رو حسشون بهش مشکوک شده‌ن و هیچ دلیل محکمه‌پسندی که بگن طرف قاتله نداشتن. اطلاعاتی که بعدن درباره‌ی فیلیس بهمون داده می‌شه به‌خاطر بی‌ریشه بودنشون باورپذیر نیستن یا نویسنده انقدر سرسری و تندتند ازشون عبور کرده که خام به‌نظر می‌یان. یعنی نویسنده هیچ نشونه‌‌ای نذاشته که بعد که داره آسشو برامون رو می‌کنه به اون نشونه‌ها مراجعه کنیم و بگیم "ای‌وای راست می‌گه" که البته این نقص به‌خاطر اینکه داستان داره از دید راوی اول شخص روایت می‌شه کمرنگ شده. توی این رمان قراره خواننده‌ی جزئیات دوتا قتل باشیم. راوی رو قتل اول خیلی کار کرده و همه‌ی جنبه‌هاشو در نظر گرفته اما انگار حوصله‌ی وررفتن با جزئیات قتل دوم رو نداره، یه چندتایی ردیف می‌کنه و بلافاصله می‌ره سر اصل مطلب.

غرامت مضاعف به زبون محاوره نوشته شده و بهرنگ رجبی هم اونو به محاوره ترجمه کرده، زبون محاوره‌ای که راحت‌تر خونده می‌شه و به شکل‌گیری شخصیت راوی هم کمک کرده.

با این‌همه جیمز ام. کین از سرآمدان رمان  نوآره. بیلی وایلدر به کمک ریموند چندلر از روی "غرامت مضاعف" فیلمنامه نوشته‌ن و بیلی وایلدر فیلمش رو در سال 1944 کارگردانی کرده. "پستچی‌ همیشه دوبار زنگ می‌زند" هم نوشته‌ی همین نویسنده‌س.