یادداشتهای یک پزشک جوان
ترجمهی آبتین گلکار
نشر ماهی
۲۱۶ صفحه، ۵۰۰۰ تومان
چاپ اول، ۱۳۹۰
۱ از ۵
"یادداشت های یک پزشک جوان"،خاطرات میخاییل بولگاکوف است از دورهای که برای کارآموزیِ پزشکی، به روستای دورافتادهی نیکولسکویه در روسیه اعزام شده بوده و داستانهای مجموعه، به گواهِ مقدمهی کتاب، همه واقعیاند. داستانهای کتاب از سالِ ۱۹۱۷ شروع میشوند و بر خلافِ انتظار، کلامی از انقلاب آن سالِ روسیه در کتاب به چشم نمیخورد. به جای آن، شرج مراجعهی روستاییان ژندهپوش و اغلب بیسواد و بیاطلاع به درمانگاه برای مراجعه را داریم و تلاشِ راوی/بولگاکوفِ کمتجربه برای درمان و نجات آنها، که همیشه موفقیتآمیز است، به علاوهی یک داستان بلند به نام "مورفین"، که قرار بوده درخشانترین و بهترین اثرِ این مجموعه باشد.
داستانهای کتاب، هیچ کدام از شرحِ پیشپاافتادهی وقایع، با زبان و نثری معمولی، فراتر نمیروند. حتا داستانِ "مورفین" که شرحِ اعتیادِ یک پزشک به مورفین است (و بر اساسِ اعتیادِ بولگاکوف و تجربههایش در زندگی واقعی نوشته شده)، دم دستیترین شیوهی روایت را برگزیده: خواندنِ دفترچه خاطرات روزانهی پزشکِ معتاد، که هیچ روایتِ "بدیع و تکان دهنده"ای (بر اساسِ نوشتهی پشتِ جلد) نیست. اسمِ - به نظرِ من بیش از آنی که سزاوارش است- پرطمطراقِ بولگاکوف را اگر از روی جلد برداریم، مجموعهداستانی میماند که نوشتههای زمانِ جهاد سازندگی ایران را به یاد میآورد و اگر برای دو ساعت تنها خواندنیِ در دسترسم همین کتاب نبود، شاید حتا نیمهخوانده رهایش میکردم.
***
«آن قدر غرق این افکار بودم که نفهمیدم چهطور لباس پوشیدم. لباس پوشیدن کار سادهای نبود: شلوار و بلوز، چکمههای نمدی، کاپشنِ چرم روی بلوز، بعد پالتو، و روی آن پوستین گوسفند، کلاه، کیف و درونِ کیف: کافئین، کافور، مورفین، آدرنالین، پنس های سرکج، مادهی ضدعفونی، سرنگ، سوند، تپانچهی براونینگ، سیگار، کبریت، ساعت، گوشی پزشکی.»