چهره مرد هنرمند در جوانی
ترجمهی منوچهر بدیعی
انتشارات نیلوفر
۴۶۶ صفحه، ۳۸۰۰ تومان
چاپ دوم، تابستان ۸۵
۴ از ۵
«چهرهی مرد هنرمند...» یکجور اتوبیوگرافی جویس است که گسترهی وسیعِ زمانی از کودکی تا جوانیاش را در بر میگیرد و از طرفِ دیگر اولین رمان او هم هست که انگار «یولیسس» چه از لحاظ ادبی و سبک نگارش و چه از لحاظ مضمون بر پایهی این رمان استوار است، آنقدر که استیون ددالوس، شخصیت اصلی «چهرهی مرد هنرمند...» که در این کتاب تا جوانی همراهیاش میکنیم، در یولیسس -و در بزرگسالیاش- نقشی اساسی دارد.
رمان از کودکی استیون شروع میشود؛ از وقتی که به مدرسهی یسوعیها میرود و تخیلش زیر بار تربیت مذهبی به اضطراب دائمی تبدیل میشود. استیون در نوجوانی لذت گناهآلود سکس را میچشد و در آن غرق میشود و باز توبه میکند و زاهدانه زندگی میکند. اما تخیلش این بار اسیر نمیماند؛ استیون در تحولی درونی از کنارهگیری از زندگی دنیوی به روبهرو شدن با زندگی و در آغوشگرفتن آن میرسد. کلِ رمان «چهرهی مرد هنرمند...» بر پایهی همین تحولهای درونی و تدریجی استیون است؛ تبدیل او از پسرکی خجالتی به جوانی تأثیرگذار بر محیط، و از آن مهمتر، روبهرو شدنِ او با مذهب، خانواده و فرهنگ ایرلندی و در نهایت کنار گذاشتنِ همهی اینها و رفتن به سمت نویسندگی و آفرینش.
همزمان با تحول درونی استیون، نوع نثر کتاب هم تغییر میکند. راوی سومشخصی که از درون استیون ماجراها را روایت میکند و بیواسطه افکار و احساسات او را میگوید، در طول کتاب مدام زبان عوض میکند. از کودکی با واژگان محدود و ذهنی شاعرانه به نوجوانی با افکار مذهبی که رمانهای کلاسیک و کتابهای مذهبی را خوانده تبدیل میشود و در نهایت به ذهنِ دانشجویی شاعر، با تخیلی ناب و فرهنگ واژگانی غنی میرود.
این نوع روایت سیالذهن که به زیر لایهی بیرونی و عینی شخصیت میرود، در عین حال که ما را به تجربهای ناب از احساسات پیچیدهی استیون میرساند، اتفاقات بیرونی را کمرنگ میکند، ما را در دیوار سخت ذهن استیون اسیر میکند، آنقدر که فکر میکنم خیلی از اتفاقات بیرونی رمان به سختی فهمیده میشود و عوامل بیرونی تحول ذهنی استیون ناقص روایت میشوند (مثلن مهاجرتهای مختلف خانواده چندان مشخص نمیشوند یا با وجود تأکید زیاد استیون بر شرایط سیاسی - اجتماعی ایرلند چیز زیادی از این شرایط نمیفهمیم) و در نهایت چهرهای که جویس از خودش رسم میکند، به نظر من، چهرهای است بیش از حد ذهنی.
ترجمهی کتاب به نظر خوب میآید، هرچند قطعن در ترجمهی جویس قسمت زیادی از بازیهای زبانی او از دست میروند. حدود هفتاد صفحهی پایانی کتاب هم جواب مترجم است به نقدی که در فلانمجله بر ترجمهی او نوشته شده. بدیعی پشت جلد این کتاب باز هم تأکید کرده که ترجمهاش از «اولیس» آماده است و منتظر فرصتی است که بتواند بیکموکاست چاپش کند، فرصتی که معلوم نیست کی پدید آید.